فهرست مطالب
سلامت سازمانی
سلامت سازمانی یکی از مهمترین شاخصهای مؤثر موفقیت سازمانها است. وقتی کارکنان سازمان از کارکردن در سازمان لذت میبرند و با علاقه به محل کارشان میآیند، پس این ویژگی بر هر یک از بخشهای سازمان تأثیر مثبت میگذارد.
سلامت سازمانی (organizational health) چیست؟
سلامت سازمانی توانایی شرکت برای توسعه، برقراری ارتباط و پیروی از یک استراتژی تجاری مشترک با حفظ نیروی کار بسیار متعهد، تعیین میکند. سلامت سازمانی نه تنها نحوه کار تیمهای شما برای رسیدن به یک هدف مشترک، بلکه نحوه مقابله آنها با تغییرات سازمانی است. همه چیز در مورد کارکنان شاد و فعال است که آماده نوآوری هستند.
مؤلفههای سلامت سازمانی چیست؟
هیچ معیار واحدی برای ارزیابی سلامت سازمانی وجود ندارد و ماهیت دقیق آن به نیازهای خاص یک سازمان بستگی دارد. با این حال، برخی از عوامل میتوانند بر سلامت سازمانی و اهداف دوگانه آن یعنی بهرهوری و فرهنگ مثبت شرکت تأثیر بگذارند. عوامل مؤثر در ارزیابی عبارتند از:
1_ رهبری: مدیران و رهبران در محل کار بهخوبی میتوانند ببینند که چگونه افراد با اهداف و مأموریتهای بزرگتر شرکت سازگاری دارند. مدیران میتوانند به عنوان الگو برای کارکنان باشند. با بهنمایشگذاشتن انرژی، صداقت و همدلی خود، میتوانند کارکنان خود را تشویق کنند تا همان ویژگیها را به کاری که انجام میدهند بیاورند. این میتواند یک فرهنگ شرکتی منسجم ایجاد کند که هر کارمندی را برای موفقیت ترغیب کند. هنگام ارزیابی رهبری، مهم است که ببینیم آیا مدیران به عنوان الگوهای مثبت عمل میکنند یا خیر.
2_ مسئولیت: هنگامی که کارکنان در مورد چگونگی اندازهگیری موفقیت خود نامشخص هستند، کار در جهت یک هدف سازمانی میتواند دشوار باشد. پاسخگویی در این زمینه به شفافیت پیرامون آنچه رهبری از کارکنان انتظار دارد و بالعکس است. وقتی کارمندان اهدافی را که در قبال آنها پاسخگو هستند بدانند، ایده روشنتری دارند که چگونه به مأموریت شرکت کمک کنند.
3_ جهت: خطوط باز ارتباطی، جهت روشن برای سلامت سازمانی بسیار مهم است. کارمندان ممکن است درک روشنی از اهدافی که در قبال آنها پاسخگو هستند داشته باشند، اما اگر مسیر روشنی در مورد چگونگی دستیابی به آن اهداف نداشته باشند، بهرهوری ممکن است آسیب ببیند. جهتگیری خوب، کارمندان را آماده میکند تا بهطور مستقل در جهت اهداف خود کار کنند. بهجای اینکه از مافوق خود در مورد هر کار کوچکی نظر بخواهند، میتوان آنها را با مهارتها و درک درست برای غلبه بر موانع بهطور مستقل توانمند کرد. جهتگیری به روشنبودن با کارمندان در مورد فرآیندها و گردش کار منجر میشود.
4_ هماهنگی: هماهنگی نحوه تعامل کارکنان با یکدیگر را توصیف میکند. هماهنگی ضعیف میتواند ناشی از نقشهای نامشخص، توزیع نابرابر کار یا فرآیندهای نامشخص باشد. هماهنگی نیز مانند جهتدهی به اولویتها و اهداف شفاف و همچنین روابط کاری مثبت بین کارکنان بستگی دارد. تعریف واضح مسئولیتهای هر کارمند در یک تیم میتواند به آن تیم کمک کند تا بهعنوان یک تیم کار کند.
5_ انگیزه: درک آنچه به کارکنان در کارشان انگیزه میدهد میتواند به رهبران کمک کند تا کار را برای کارکنان معنادارتر کنند. هنگامی که کارکنان این حس انگیزه را احساس میکنند، به احتمال زیاد انرژی و اشتیاق را به کار خود اختصاص میدهند. این انرژی اضافی ممکن است تنها چیزی باشد که میتواند سهمیه فروش سه ماهه را برآورده کند یا یک کمپین بازاریابی را به سمت ارتفاعات جدید سوق دهد.
6_ ارزش: ارزشهای شرکت میتواند حس جهتگیری و هدف را برای کاری که کارکنان روزانه انجام میدهند، ایجاد کند. با این حال، بیان این ارزشها کافی نیست. رهبری قوی همچنین باید بهعنوان نمونهای برای عملیکردن ارزشهای شرکت باشد. وقتی کارکنان میبینند که رهبری آنها با ارزشهای شرکت هماهنگ است، انگیزه بیشتری برای هماهنگکردن کار خود بر این اساس احساس میکنند. از طرف دیگر، برای یک کارمند ممکن است دیدن شکست رهبری از ارزشهای ابلاغیاش خستهکننده باشد.
ابعاد سلامت سازمانی
1_ فیزیکی
2_ روانی
3_ امنیتی
4_ شایستهسالاری
5_ ارزشگذاری به دانایی
مزایای بهبود سلامت سازمانی چیست؟
بهبود سلامت سازمانی میتواند منجر به منافع کوتاهمدت و بلندمدت شود که این موارد عبارتند از:
1_ بهرهوری و حل مسئله: سلامت سازمانی به شرکتها کمک میکند تا هر کارمندی را در راستای اهداف یکسانی قرار دهند. زمانی که کارکنان بهخوبی هدایت، هماهنگ و باانگیزه باشند، میتوانند وظایف را به نحواحسن انجام دهند و تصمیمات مستقلی بگیرند که همه اینها بهرهوری بالا را تشویق میکند.
2_ استخدامکردن: سلامت سازمانی مثبت میتواند به کارکنان با انگیزهتر تبدیل شود که در کار خود هدف پیدا میکنند. این به نوبه خود میتواند شهرت شرکت را از طریق گفتوگوهای شفاهی و توصیفات بهبود بخشد که میتواند استعدادها را جذب کند.
3_ حفظ کارکنان: همان پدیدهای که استعداد جذب میکند میتواند به شرکتها در حفظ استعدادها نیز کمک کند. سلامت سازمانی نه تنها باعث ایجاد انگیزه در کارکنان میشود، بلکه شفافیت و کارآیی میتواند به جلوگیری از سردرگمی کارمندان کمک کند.
عناصر سلامت سازمانی چیست؟
سلامت سازمانی از مؤلفههای مختلف روانی، فیزیولوژیکی و اجتماعی تشکیل شده است. این عناصر عبارتند از:
1_ همسویی سازمانی: همسویی سازمانی تضمین میکند که همه کارکنان یک چشمانداز مشترک از اهداف، ارزشها و استراتژی شرکت دارند. وقتی موضوع همسویی سازمانی مطرح میشود، همسویی فروش و بازاریابی اولین چیزی است که به ذهن ما میرسد. با این حال، موضوع همسویی سازمانی به هر بخش از جمله امور مالی، فناوری اطلاعات، منابع انسانی، پشتیبانی مشتری و غیره مربوط میشود. همسویی سازمانی از طریق تلاش مداوم حاصل میشود. درحالیکه ممکن است هر یک از اعضای تیم به وضوح اهداف هوشمندانه و برنامه توسعه شغلی خود را درک کند، بسیار مهم است که تصویر بزرگتری را منتقل کنید و توضیح دهید که چگونه موفقیتهای آنها با موفقیت کل سازمان مرتبط است. یکی از راهبردهایی که برای دستیابی به همسویی سازمانی استفاده میشود، ایجاد یک منبع منفرد مستند از حقیقت است که معمولاً به شکل یک پایگاه دانش است. این منبع از شفافیت پشتیبانی میکند و به کارمندان در بخشهای مختلف اجازه میدهد در یک صفحه باشند.
2_ فرآیندها و گردش کار به وضوح ارتباط برقرار کرده است: همسویی سازمانی بدون ارتباط مؤثر حاصل نمیشود. صرف نظر از جایگاه، مدیران افراد تلاش زیادی برای حفظ ارتباطات شفاف و شفاف در درون سازمانها دارند.
3_ رفاه و توسعه کارکنان: رفاه کارکنان برای سلامت سازمانی حیاتی است. برای حفظ یک سازمان سالم، مدیران افراد باید تمرکز خود را از انگیزههای مالی به رفاه کارکنان تغییر دهند. رفاه محیط کار به جنبههای زیادی از جمله وضعیت روانی کارکنان، ایمنی محل کار، سلامت جسمانی، ارتباطات اجتماعی و نگرش کاری بستگی دارد. اولویتهای نیروی کار در حال تغییر هستند. کارکنان از سازمانهایشان انتظار دارند که در ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی از آنها حمایت کنند. تعادل بین کار و زندگی به یکی دیگر از جنبههای حیاتی رفاه کارکنان تبدیل شده است. شما میتوانید با ارائه ساعات کاری انعطافپذیر، تمرکز بر بهرهوری به جای ساعت کاری، و تشویق کارکنان به استفاده از زمان تعطیلات به آن دست یابید. توسعه کارکنان یکی از مؤلفههای مهم سلامت سازمانی است و ارتباط نزدیکی با رفاه دارد. بدون رشد حرفهای، کارکنان برای بهبود مهارتهای خود احساس قدرت نمیکنند و در نهایت با انجام کارهای یکنواخت دچار سوختگی میشوند.
برای حمایت از توسعه کارکنان، سازمانها باید برای هر استخدام یک برنامه توسعه شغلی ایجاد کنند و برنامههای آموزشی حرفهای را معرفی کنند. همچنین تشویق توسعه مهارتهای نرم و ارتقاء مهارت مستمر کارکنان، هوشمندانه است.
4_ انصاف سازمانی: انصاف سازمانی یا عدالت سازمانی، ادراک کارکنان را از میزان عادلانهبودن رفتار با آنها در محل کار تعیین میکند. این مفهوم بر نگرش نیروی کار نسبت به کاری که انجام میدهند تأثیر میگذارد. برابری جنسیتی، شمول، برابری جنسیتی، دستمزد و توسعه شغلی عوامل کلیدی مؤثر بر ادراک کارکنان از عدالت در بافت سازمانی هستند. از دیدگاه کارفرما، کنترل یا اندازهگیری عدالت سازمانی بسیار دشوار است. شما نمیتوانید بر احساسات کارکنان خود تأثیر بگذارید.
5_ کار معنادار: قبل از اینکه توضیح دهیم محیطهای کاری چقدر باعث سلامت سازمانی میشوند، باید مفهوم کار معنادار را درک کنیم. کار معنادار، کاری است که حس هدف و ارزش را در برنامه روزانه کارمند ایجاد میکند. این چیزی است که به نیروی کار شما شجاعت میدهد تا کارهای چالش برانگیز و نامحبوب را انجام دهند و آنها را تکمیل کنند. پول نمیتواند تنها محرکی باشد که باعث میشود افراد بهترین تلاش خود را انجام دهند و ازآنجاییکه یک سازمان سالم همیشه توسط کارکنان فعال هدایت میشود، ساختن آن بدون هدفگذاری برای کارکنان غیرممکن است.
6_ نوآوری: سلامت سازمانی همه چیز در مورد مشارکت کارکنان نیست. توانایی نوآوری دیجیتال اخیراً به یک موضوع بسیار مهم برای سازمانها در سراسر جهان تبدیل شده است. در بازاری که بهسرعت در حال تغییر است، تنها شرکتهایی که انرژی لازم برای تغییر را دارند میتوانند رهبری را به دست بگیرند. تفکر خلاق، انعطافپذیری شناختی و به اشتراکگذاری ایده سه رکن توانایی شرکت شما برای نوآوری است. هر یک از آنها همچنین یک ویژگی متمایز از فرهنگ شرکت سالم است.
قواعد سلامت سازمانی
1_ تیم رهبری منسجمی بسازید: افراد و کارکنان یک سازمان باید از لحاظ رفتاری منسجم باشند، وگرنه سازمان نمیتواند سالم واقع شود.
۲_ شفافیت ایجاد کنید: علاوهبر منسجمبودن، یک سازمان سالم باید بتواند بهطور منطقی و هماهنگ به سؤالهایی از قبیل چه میکنیم؟، چگونه رفتار میکنیم؟، چرا وجود داریم؟ و چگونه موفق خواهیم شد؟، پاسخ دهد. دربارهی این مسائل اساسی بین رهبران اختلاف وجود داشته است.
3_ در شفافیت دقت کنید: وقتی به سؤالات با شفافیت پاسخ داده شد، این پاسخها بهطور شفاف و واضح باید به کارکنان اطلاع داده شود. دقت به شفافیت به معنی بیشازحد ارتباط برقرارکردن نیست. هر قدر هم رهبران یک سازمان مسئولیت کارهای مختلفی را داشته باشند باز هم نباید مسئولیت تأکید شفافسازی را بر عهدهی شخص دیگری بگذارند. بهجای آن باید یادآور هدف سازمان برای کارکنان باشند تا آنها احساس خستگی و ناامیدی نکنند.
4_ شفافیت را تقویت کنید: برای اینکه سلامت سازمانی در مدت زمان قابلتوجهی حفظ شود، رهبران باید جهت تقویت شفافیت سیستم پاداش، استخدام و یا تنزل مقام را به راه بیندازند. ممکن است اول بهنظر بیاید که این تغییرات کمالگرایانه است اما برای ارتقا سلامت سازمانی ضروری است.
نشانههای ضعف سلامت سازمانی چیست؟
1_ نبود اعتماد بین کارکنان سازمان
2_ اهداف نامنظم و دستهبندینشده
3_ وجود رفتارهای غیراخلاقی در سازمان
۴_ نبود برنامههای آموزشی و توسعهای
۵_ تعهدنداشتن کارکنان نسبت به سازمان
۶_ نبود کانالهای ارتباطی باز
7_ وجود سطوح پایینی از روحیه و انگیزش در کارکنان
8_ افزایش غیبت کارکنان
اهمیت سلامت سازمانی چیست؟
از موارد اهمیت سلامت سازمانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1_ خواستههای مردم مورداحترام است.
۲_ مسائل مورد بررسی در سازمان شامل نیازهای شخصی و خواستههای کارکنان میشود.
۳_ کارکنان از کارشان لذت میبرند.
۴_ رهبری بهصورت انعطافپذیر است.
5_ درسگرفتن از اشتباهات گذشته.
۶_ پذیرفتن ریسک بهعنوان عامل بهبود سلامت سازمانی.
عوامل مؤثر در حفظ سلامت سازمانی
هنگامی که یک سازمان بهسرعت رشد میکند، وسوسهانگیز است که سلامتی را پشت سر بگذاریم و بر معیارهایی مانند سود و زیان تمرکز کنیم. رهبران آیندهنگر شرکتها، درحالیکه به نحوه سرمایهگذاری در راههایی برای راضی نگهداشتن کارمندان توجه میکنند، نباید به حیلههایی مانند میزهای فوتبال و نان تست آووکادو که ممکن است تازگی خود را از دست بدهند، نگاه کنند، بلکه باید به راههایی برای اولویت دادن به ارتباط و وضوح از شروع آنها میتوانند سلامت سازمانی را در معیارهای موفقیت شرکت به همراه معیارهایی مانند سود، رشد و رضایت کارکنان بسازند و همچنین سلامت را در بررسی عملکرد ماهانه و فصلی ادغام کنند. در نهایت، شرکتهای در حال رشد میتوانند با اطمینان از اینکه توسط کارکنان در همه سطوح هدایت میشود، سلامت خوبی را در فرهنگ محل کار خود ایجاد کنند.
سخن پایانی
سلامت سازمانی چیزی فراتر از فرهنگ یا مشارکت کارکنان است. این توانایی سازمان برای همسویی حول یک چشمانداز مشترک، اجرای مؤثر در برابر آن چشمانداز و تجدید خود از طریق نوآوری و تفکر خلاق است. به عبارت دیگر، سلامت این است که کشتی چگونه اداره میشود، مهم نیست که چه کسی در رأس آن است و چه امواجی کشتی را تکان میدهد.
تهیه شده در آکادمی تکتا توسط: آرزو جعفرینیک_ علیرضا اکبری