فهرست مطالب
مدیریت
مدیریت نحوه سازماندهی و هدایت جریان کار، عملیات و کارمندان برای رسیدن به اهداف شرکت است. هدف اصلی مدیریت ایجاد محیطی است که به کارکنان اجازه میدهد کارآمد کار کنند. یک ساختار سازمانی مستحکم که بهعنوان راهنما برای کارکنان عمل میکند و کار آنها را تعیین میکند.
مدیران در اجرا و ارزیابی این ساختارها مشارکت دارند. بهعنوان یک مدیر، شما ممکن است مسئول انجام هر یک از وظایف زیر باشید:
- اهداف را ایجاد کنید.
- ایجاد برنامه
- توسعه استراتژیهایی برای افزایش عملکرد، بهرهوری و کارایی
- از انطباق با سیاستهای شرکت و مقررات صنعت اطمینان حاصل کنید.
- نظارت بر بودجه، سطح بهرهوری و عملکرد
- مشکلات مشتری را حل کنید.
کارکنان را آموزش دهید. در این مقاله، درباره مدیریت، سبکهای مختلف آن، کارهایی که مدیران انجام میدهند بیشتر آشنا خواهید
ویژگیهای مدیریت
- فرآیند هدفگرا
یکی از جنبههای اساسی مدیریت، ترکیب تلاشهای فردی و هدایت آنها به سمت دستیابی به اهداف سازمانی است. این اهداف از سازمانی به سازمان دیگر متفاوت است. بهعنوان مثال، یک سازمان میتواند انگیزه سود داشته باشد درحالیکه یک سازمان مددکاری اجتماعی ممکن است هدف از بین بردن بیسوادی در بین کودکان را داشته باشد. مدیریت این اهداف را میشناسد و برای تحقق آنها هدفگذاری میکند.
- فراگیر
مدیریت یک الزام و ضروری برای عملکرد همه انواع سازمانها اعم از اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی است. بدون مدیریت، فرآیندهای یک سازمان بینظم خواهد بود. علاوهبر این، برای سازمانها در همه کشورها به همان اندازه ضروری است. با این حال، تنها تفاوت در نحوه اجرای مدیریت در یک سازمان است.
- چندبعدی
مدیریت دارای سه بعد است:
مدیریت کار: هر سازمانی برای تکمیل برخی کارها وجود دارد. این کار از تولید لباس در بخش پوشاک تا درمان بیماران در بیمارستانها متفاوت است. مدیریت به این کار بهعنوان اهدافی که باید به آن دست یافت نگاه میکند و در راستای این اهداف تلاش میکند. علاوهبر این، این امر از نظر مشکلاتی که باید حل شوند، تصمیمات اتخاذ شده، برنامههایی که قرار است ایجاد شود، بودجههایی که باید تهیه میشود، مسئولیتهایی که باید تعیین شود و اختیارات تفویض شده انجام میشود.
مدیریت افراد: یکی دیگر از ابعاد مدیریت مربوط به انجام کار از سوی افراد، با واگذاری کار به کارکنان شایستهای است که بتوانند بهطور مؤثر در جهت تحقق اهداف سازمانی فعالیت کنند. این با حصول اطمینان از برجسته شدن نقاطقوت و حذف نقاط ضعف از معادله بهدست میآید.
مدیریت عملیات: همانطورکه هدف هر سازمانی تکمیل کار است، محصول یا خدمات خاصی را نیز با توجه به حوزه عملیاتی خود ارائه میدهد. توجه داشته باشید که این امر با کمک یک فرآیند تولید برآورده میشود. مدیریت همچنین مراقب فرآیند تولید یک سازمان است که ورودی را با کمک فناوری مورد نیاز به خروجی مصرفی تبدیل میکند. جالب اینجاست که این هم به مدیریت کار و هم به افراد مرتبط است.
- فرآیند مستمر
اکنون میدانیم که کارکردهای مختلفی در مدیریت وجود دارد. اینها برنامهریزی، سازماندهی، هدایت، کارکنان و کنترل هستند. در واقع، یک مدیر تمام این وظایف را بهطور همزمان انجام میدهد. اگرچه این کارکردها مجزا هستند، مدیریت به انجام همه آنها بهطور همزمان در تمام مدت توجه دارد. در نتیجه مدیریت فرآیندی پویا و مستمر است.
- فعالیت گروهی
یک سازمان متشکل از تعداد زیادی از افراد است که دلایل و اهداف متفاوتی برای عضویت دارند. باز هم این افراد بر اساس نیازها و رفتارهایشان متفاوت هستند. با این حال، درک این نکته مهم است که این افراد متنوع برای دستیابی به اهداف سازمانی با یکدیگر همکاری میکنند. مدیریت تلاشهای فردی را به سمت درست هدایت میکند. علاوهبر این، مدیریت مؤثر همه افراد را قادر میسازد تا با تغییر نیازها و فرصتهایشان رشد و توسعه پیدا کنند.
- عملکرد دینامیک
یک سازمان برای موفقیت باید با محیط سازگار شود. بنابراین مدیریت ماهیتی پویا دارد و با شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی همیشه در حال تغییر سازگار است. یک مثال معروف این است که چگونه مک دونالد مجبور شد منوی خود را تغییر دهد تا بهعنوان یک غول بزرگ فستفود در بازار هند ظاهر شود.
- نیروی ناملموس
مدیریت قابل لمس نیست. با این حال مدیریت مؤثر را میتوان بهراحتی احساس کرد. بدیهی است که اگر در سازمانی به جای هرج و مرج نظم حاکم باشد، کارکنان شاد باشند و اهداف سازمانی سازماندهی شوند، بهراحتی میتوان گفت که مدیریت خوبی وجود دارد.
وظایف کلیدی یک مدیر
مدیران وظایف متعددی در یک سازمان دارند. بهطور معمول این وظایف را به چهار گروه به هم پیوسته تقسیم میکنند. درک آنها میتواند به شما کمک کند تا نقاطقوت و زمینههای مورد نیاز خود را برای انتخاب آموزش مناسب برای بهبود مهارتهای خود شناسایی کنید.
- برنامهریزی
اولین وظیفه یک مدیر تعیین اهداف است. این اهداف بسته به سطح مسئولیت مدیر ممکن است برای تکتک کارکنان، بخشها یا کل سازمان باشد. علاوهبر تعیین اهداف، مدیران اغلب موارد اقدام را همراه با استراتژیها و منابع برای تکمیل وظایف و دستیابی به اهداف توسعه میدهند.
- سازماندهی
رسیدن به اهداف سازمانی مستلزم قرار دادن افراد مناسب در مکانهای مناسب است. مدیران میتوانند نقش مهمی در انتخاب کارکنان برای پستها و پروژهها داشته باشند. دانستن اینکه چگونه افراد را گروهبندی کنید و به آنها در ایجاد روابط کمک کنید، اغلب به میزان قابلتوجهی بر نحوه عملکرد گروه با یکدیگر تأثیر میگذارد. گاهی اوقات مدیران باید کارکنان را برای انجام وظایف خاص آموزش دهند تا اطمینان حاصل کنند که دانش و مهارتهای مورد نیاز برای موفقیت را دارند.
- ایجاد انگیزه
مدیران به کارمندان انگیزه میدهند تا ظاهر شوند و سازنده بمانند. این شامل به اشتراکگذاشتن یک چشمانداز مشترک، تشویق آنها به توسعه نقاطقوت و الهامبخشیدن به آنها برای انجام بهترین کارشان در هر زمان است. داشتن مهارتهای ارتباطی مؤثر برای ایفای این نقش ضروری است.
- ارزیابی کردن
مدیران بهطور معمول زمانی را صرف سنجش موفقیت تیمهای خود و میزان رسیدن به اهداف میکنند. هرچه بیشتر بفهمند چه چیزی مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست، آمادگی بیشتری برای تصمیمگیری در آینده دارند. مدیران باید استراتژیها را برای رسیدن به اهداف شرکت درک و تنظیم کنند.
آموزش مدیریت
برنامه آموزش مدیریت یک دوره حرفهای است که توسط یک مؤسسه یا سازمان ارائه میشود که شرکتکنندگان را قادر میسازد مهارتهای مورد نیاز برای کار در یک موقعیت مدیریتی را بیاموزند و توسعه دهند.
مهارتهایی که در دوره آموزشی مدیریت خواهید آموخت متفاوت است. بسیاری از برنامهها بر آموزش اصول مدیریت به شرکتکنندگان تمرکز دارند، مانند:
- توانایی برقراری ارتباط شفاف برای حفظ تیم شما در انجام وظایف و کار در جهت اهداف استراتژیک شرکت شما
- راههایی برای تصمیمگیری مقتدرانه در صورت لزوم بدون مدیریت خرد در هر حرکت اعضای تیم
- چگونه تجزیه و تحلیلهای تجاری را جمعآوری و تفسیر کنید تا بتوانید از تصمیمگیری مبتنی بر داده استقبال کنید، از معیارها برای برقراری ارتباط با سهامداران کلیدی استفاده کنید.
- مهارتهای خاص اما ضروری مربوط به انجام بررسی عملکرد، استخدام کارمند، و حل و فصل اختلافات کارکنان
دورههای دیگر ممکن است به چالشهای خاصتری که مدیران با آن مواجه هستند، مانند تغییر سازمانی، مدیریت بحران و حل تعارض بپردازند. برخی از برنامهها مهارتهای رهبری را نیز آموزش میدهند، مانند نحوه مشارکت، ایجاد انگیزه و توانمندسازی کارکنان.
در مجموعه مهارتهای فعلی خود هم نقاطقوت و هم ضعف و اهداف شغلی خود فکر کنید تا بتوانید نوع برنامهای را که با بودجه و برنامه شما مطابقت دارد شناسایی کنید. بسیاری از شرکتها بازپرداخت شهریه را ارائه میدهند، بنابراین با شروع تحقیق در مورد گزینهها، با سازمان خود مشورت کنید.
سه تفاوت بین مدیران و رهبران
- شمارش ارزش در مقابل ایجاد ارزش
اگر افراد را مدیریت میکنید، احتمالا ارزش را محاسبه میکنید. فقط مدیران ارزش حساب میکنند. برخی حتی با غیرفعال کردن کسانی که ارزش افزوده دارند، ارزش را کاهش میدهند. اگر از یک الماس تراش خواسته شود هر ۱۵ دقیقه گزارش کند که چند سنگ تراشیده است، با پرتکردن حواس او، رئیس او ارزشش را کم میکند.
در مقابل، رهبران بر خلق ارزش تمرکز میکنند و میگویند:
«دوست دارم شما A را مدیریت کنید درحالیکه من با B سروکار دارم.»
او ارزشی بیش از آنچه تیم ایجاد میکند، ایجاد میکند و به همان اندازه که پیروانش ارزشآفرین هستند، ارزشآفرینی میکند. رهبری با الگو و رهبری با توانمندسازی افراد از ویژگیهای رهبری مبتنی بر عمل است.
- حلقههای نفوذ در مقابل حلقههای قدرت
همانطورکه مدیران دارای زیردستان و رهبران دارای پیروان هستند، مدیران حلقههای قدرت را ایجاد میکنند درحالیکه رهبران حلقههای نفوذ ایجاد میکنند.
سریعترین راه برای اینکه بفهمید کدام یک از این دو مورد را انجام میدهید، شمارش تعداد افرادی است که خارج از سلسله مراتب گزارش شما برای مشاوره به شما مراجعه میکنند. هرچه بیشتر افراد این کار را انجام دهند، این احتمال بیشتر است که شما بهعنوان یک رهبر شناخته شوید.
- افراد پیشرو در مقابل مدیریت کار
مدیریت شامل کنترل یک گروه یا مجموعهای از موجودیتها برای دستیابی به یک هدف است. رهبری به توانایی فرد برای تأثیرگذاری، ایجاد انگیزه و توانمندسازی دیگران برای مشارکت در موفقیت سازمانی اشاره دارد. نفوذ و الهام، رهبران را از مدیران جدا میکند، نه قدرت و کنترل.
در هند، گاندی میلیونها نفر را برانگیخت تا برای حقوق خود بجنگند وشانهبهشانه آنها راه رفت تا هند بتواند در سال ۱۹۴۷ به استقلال دست یابد. جهان به رهبرانی مانند او نیاز دارد که بتوانند فراتر از مشکلات فکر کنند، چشماندازی داشته باشند و مردم را تشویق کنند تا چالشها را به فرصت تبدیل کنند.
آموزش مدیریت در مقابل آموزش رهبری
درحالیکه این دو اصطلاح اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند، مهم است که توجه داشته باشیم که برنامههای آموزشی مدیریت با برنامههای آموزشی رهبری متفاوت است.
اگرچه در کارهایی که انجام میدهند همپوشانیهایی وجود دارد، تفاوتهای کلیدی بین مدیران و رهبران وجود دارد. درحالیکه مدیران یک موقعیت خاص را در یک سازمان پر میکنند، هر کسی صرف نظر از عنوان آنها میتواند یک رهبر باشد. به گفته نیتین نوهریا، رئیس سابق مدرسه بازرگانی هاروارد، مدیریت با افراد دیگر کار میکند تا مطمئن شود اهدافی که یک سازمان بیان کرده است، اجرا میشوند و رهبران بیشتر بر توانمندسازی و تأثیرگذاری بر همکاران خود متمرکز هستند.
برنامههای آموزشی مدیریت بهطور خاص برای متخصصان علاقهمند به موقعیتهای مدیریتی طراحی شده است، درحالیکه برنامههای آموزشی رهبری برای حرفهایها، رهبران و کارآفرینان اولیه و اواسط شغلی مناسب است.
هنگامی که با یک برنامه آموزشی مدیریت ترکیب شود، آموزش رهبری نیز میتواند برای مدیران بسیار ارزشمند باشد.
سطوح مدیریت
در بسیاری از سازمانها، مدیریت در یکی از سه سطح بالا، متوسط و پایین قرار میگیرد. مدیران در شرکتهای کوچکتر ممکن است در بیش از یک سطح نقش داشته باشند، درحالیکه سازمانهای بزرگتر ممکن است چندین مدیر در هر سطح داشته باشند.
- بالا: مدیریت سطح بالا بهطور معمول یک نقش اداری دارد و تصمیمات آنها بر کل سازمان تأثیر میگذارد حتی اگر آنها گاهی اوقات در عملیات روزمره شرکت ندارند. آنها ممکن است عنوان مدیر اجرایی (مدیرعامل) را داشته باشند یا در هیئت مدیره حضور داشته باشند.
- میانه: شما افرادی را با نقشهای اجرایی در سطح مدیریت میانی پیدا میکنید. آنها با مدیریت و سرپرستان سطح بالا کار میکنند تا به کارکنان در رسیدن به اهداف و افزایش بهرهوری شرکت کمک کنند. در این سطح ممکن است آنها را مدیران منطقهای یا مدیران کل نامید.
- پایین: سطح نهایی مدیریت اغلب نقش نظارتی دارد. این مدیران عناوینی مانند سرپرست شیفت، مدیر شعبه یا سرپرست تیم دارند. آنها با افراد و تیمها برای دستیابی به اهداف تعیین شده توسط مدیریت بالا کار میکنند. آنها بهطور معمول در مقایسه با سایر سطوح مدیریتی تأثیر کمتری بر خط مشی شرکت دارند، اما بیشترین تعامل را با کارکنان دارند.
انواع سبکهای مدیریت
انواع مختلفی از سبکهای مدیریت وجود دارد که هر روز بیشتر تعریف میشوند. هر چیزی که تعیین کند چگونه میتوانید تیم خود را راهنمایی کنید، برای کار برنامهریزی کنید و نقاط را به هم وصل کنید، میتواند یک سبک مدیریتی در نظر گرفته شود. برخی از این سبکها از بالا به پایین هستند. ۹ سبک مختلف مدیریت عبارتند از:
1. سبک مدیریت خودکامه
مدیران خودکامه فرآیند تصمیمگیری را متمرکز میکنند. در این تیمها، مدیر بهطور معمول اکثر تصمیمها را میگیرد از جمله اینکه تیم باید روی چه چیزی تمرکز کند، چه اهداف کوتاهمدتی و بلندمدت باید برای آن کار کنند، و چه وظایف و پروژههایی با این ابتکارات مرتبط هستند. مدیری با سبک مدیریت خودکامه، سپس کار را به عضو تیمی که فکر میکند برای آن شغل مناسبتر است، محول میکند. این رویکرد از بالا به پایین برای مدیریت است.
مزایای سبک مدیریت خودکامه:
تصمیمگیری سریع آسانتر است زیرا تنها یک تصمیمگیرنده وجود دارد.
معایب سبک مدیریت خودکامه:
- مدیریت خودکامه میتواند بهسرعت به سمت مدیریت خرد سوق پیدا کند.
- اعضای تیم تحت مدیریت خودکامه کمتر تشویق به ارائه پیشنهاد میشوند زیرا تنها یک تصمیمگیرنده وجود دارد.
بهترین سبک برای:
زمانی که تصمیمات باید به سرعت گرفته شود و جای کمی برای اشتباه وجود دارد. در شرایط بحرانی، سبک خودکامه راه خوبی است.
2. سبک مدیریت متقاعد کننده
یکی از انواع مدیریت خودکامه، مدیریت متقاعدکننده است. سبک مدیریت متقاعدکننده تصمیمگیری را بهطور کامل در اختیار مدیران قرار میدهد، اما مدیران را تشویق میکند تا منطق پشت تصمیمات خود را به اشتراک بگذارند. این به اعضای تیم کمک میکند تا ارتباط بیشتری با فرآیند تصمیمگیری بگیرند.
مزایای سبک مدیریت متقاعدکننده:
- این میتواند به آموزش اعضای تیم در سطح پایین کمک کند.
- این باعث ایجاد اعتماد بین تیم و مدیر میشود زیرا برای هر تصمیمی توضیحی به تیم داده میشود.
معایب سبک مدیریت متقاعدکننده:
- اعضای تیم ممکن است احساس کنند که بازخورد آنها شنیده نمیشود زیرا ارتباط هنوز یکطرفه است.
بهترین سبک برای:
مدیرانی که تیم بیتجربهتری را رهبری میکنند. تحت این پویایی، مدیر باید بر اساس تجربه خود تنها تصمیمگیرنده باشد، اما باید توضیحاتی را برای کمک به رشد تیم خود به اشتراک بگذارد.
3. سبک مدیریت پدرانه
نوع دیگری از سبک خودکامه، مدیریت پدرانه، نوعی تصمیمگیری یکجانبه است که در آن بهترین منافع تیم همیشه در نظر گرفته میشود. درحالیکه ارتباطات هنوز یکطرفه است، اعضای تیم شنیده میشوند و با در نظر گرفتن خواستههای آنها تصمیمگیری میشود. با این حال، هیچ همکاری بین مدیر و تیم در مورد تصمیمگیری وجود ندارد.
در این سبک مدیریت، مدیران سعی میکنند در تیم خود احساس اعتماد ایجاد کنند. با انجام این کار، آنها مطمئن میشوند که هر زمان که مدیر تصمیمی میگیرد، بازخورد آنها مورد توجه قرار خواهد گرفت.
مزایای سبک پدرانه:
- مدیران واقعاً به رفاه تیم خود متعهد هستند. رفاه اعضای تیم در قلب هر تصمیمی قرار دارد.
- برخلاف دیگر سبکهای خودکامه، اعضای تیم بهطور فعال تشویق میشوند تا خواستههای خود را به مدیر خود بیان کنند، حتی اگر نتوانند در فرآیند تصمیمگیری همکاری کنند.
مضرات سبک پدرانه:
- وفاداری به رهبری برای مؤثربودن این سبک ضروری است. اگر تیم به مدیریت اعتماد نداشته باشد، انگیزه کمتری برای تولید نتایج قوی خواهند داشت.
بهترین سبک برای:
سازمانهایی با فرهنگ قوی شرکت. اگر رهبری بتواند پیوندهای محکمی را در سازمان ایجاد کند، اعضای تیم میتوانند اعتماد کنند که تصمیمات درست گرفته میشود.
4. سبک مدیریت دموکراتیک
مدیران دموکراتیک یا مشارکتی با اعضای تیم خود برای توزیع فرآیند تصمیمگیری همکاری میکنند. آنها روی رفاه و پیشرفت شغلی تیم خود سرمایهگذاری میکنند. این سبک مدیریت خلاقیت و مشارکت کارکنان را تشویق میکند. اگرچه آنها هنوز هم تصمیم نهایی را میگیرند، مدیرانی که از سبک دموکراتیک استفاده میکنند، مشارکت همه اعضای تیم را تشویق میکنند.
قبل از تعیین اولویتهای فصلی، یک مدیر دموکراتیک مطمئن میشود که هر یک از اعضای تیم اهداف شرکت و اینکه چگونه ابتکارات تیمشان به اهداف سالانه شرکت کمک میکند را درک میکند. این نوع مدیر سپس اعضای تیم را تشویق میکند تا اهداف خود را پیشنهاد دهند. در صورت لزوم، یک مدیر دموکراتیک اهداف کارگاهی را انجام میدهد تا اطمینان حاصل شود که هر یک از اعضای تیم در هر سه ماهه در راستای مهمترین اولویتهای خود کار میکنند.
مزایای سبک مدیریت دموکراتیک:
-
- اعضای تیم زمینه لازم برای موفقیت را دارند.
- تیمهایی با مدیران دموکراتیک اغلبایدههای خلاقانهتری ارائه میدهند، زیرا همه با هم در حال طوفان فکری هستند.
- این سبک مدیریت باعث افزایش تعامل و خرید میشود.
- اعضای تیم تشویق میشوند تا از پتانسیل کامل خود در محل کار استفاده کنند.
معایب سبک مدیریت دموکراتیک:
- این سبک مدیریت مشارکتی بیشتر از بقیه زمان میبرد زیرا مدیر حضور بیشتری دارد.
بهترین سبک برای:
تیمهایی که بهطور دائم به دنبال تغییر و بهبود فرآیندهای خود هستند.
5. سبک مدیریت مشورتی
مدیران مشاور که زیرمجموعهای از سبک مدیریت دموکراتیک هستند، پیوسته به دنبال بازخورد از تیم خود هستند و سعی در بهبود موقعیت خود دارند. متفاوت از سبک خودکامه، مدیران مشاور به ندرت به تنهایی تصمیم میگیرند اما در عوض همکاری تیم خود را تشویق میکنند.
مزایای سبک مدیریت مشورتی:
- باعث ایجاد ارتباطات سالم در بین تیمها میشود.
- بازخورد صعودی را تشویق میکند.
معایب سبک مدیریت مشورتی
- این میتواند منجر به ناکارآمدی و کندی تصمیمگیری شود زیرا همه درگیر این فرآیند هستند.
بهترین سبک برای:
مدیرانی که میخواهند بیشتر نقش مربی را بر عهده بگیرند. مدیران مشورتی میکوشند تا تیم خود را از طریق فرآیند تصمیمگیری آموزش دهند و تحت تأثیر قرار دهند.
6. سبک مدیریت تحول آفرین
نوع دیگری از مدیریت دموکراتیک، سبک مدیریت تحول آفرین است. مدیران تحول گرا که عمدتاً در میان تیمهای خلاق استفاده میشود، تلاش میکنند فرهنگی ایجاد کنند که سازگاری، نوآوری و حل مسأله را تشویق کند.
مدیران تحول آفرین روی رشد حرفهای تیم خود سرمایهگذاری میکنند و کمتر به پروژههای کوتاه مدت و بیشتر به توسعه بلند مدت نگاه میکنند. این به معنای تعیین اهداف بلند و چالش برانگیز برای اعضای تیم است.
مزایای سبک مدیریت تحول آفرین:
- این سبک برای اعضای تیم با انگیزهای که به دنبال رشد در مشاغل و نقشهای خود هستند بسیار خوب عمل میکند.
- این به پروژههای پیش پا افتادهتر کمک میکند و به اعضای تیم کمک میکند تصویر بزرگتری از آنچه روی آن کار میکنند ببینند.
معایب سبک مدیریت تحول آفرین:
- از آنجایی که این سبک متکی بر تعیین اهداف دشوار است، اگر تیم شما انگیزه کافی برای دستیابی به آنها نداشته باشد، میتواند نتیجه معکوس داشته باشد. در نتیجه، گاهی اوقات این سبک مدیریت میتواند منجر به فرسودگی شغلی و جابجایی کارکنان شود.
بهترین سبک برای:
تیمهای سریع و با انگیزه ذاتی که همیشه در حال تطبیق با شرایط جدید هستند. مدیران متحول با ادغام سازگاری در سبک مدیریتی خود، تیم خود را برای هر چیزی که ممکن است پیش بیاید آماده میکنند.
7. سبک مدیریت Laissez-faire
Laissez-faire در زبان فرانسوی به معنای واقعی کلمه به «رها کن» ترجمه میشود و این سبک مدیریتی به رویکرد آرام و دستآمیز متمایل است. مدیران Laissez-faire ترجیح میدهند به اعضای تیم استقلال تقریباً کامل بدهند و بهطور معمول فقط در صورت درخواست تیم با اعضای تیم ملاقات میکنند یا جلسات تیم را میزبانی میکنند در غیر این صورت، یک مدیر فقط اگر مشکلی پیش آمده باشد بررسی میکند.
مزایای سبک مدیریت Laissez-faire:
- اعضای تیم تشویق میشوند که خلاق باشند و ایدههای خود را ارائه دهند.
- کارکنان خودانگیخته از افزایش استقلال بهرهمند میشوند.
معایب سبک مدیریت Laissez-faire:
-
- اگر اعضای تیم بسیار باتجربه باشند، میتوانند برای اولویتبندی کار خود با مشکل مواجه شوند.
- مدیر تمایلی به ایجاد زمینه برای کار یا ارتباط فعالانه کار روزانه با اهداف شرکت ندارد.
- این سبک مدیریت میتواند منجر به احساس عدم حمایت یا گمشدن کارکنان شود.
- مدیری که دارای سبک مدیریتی آزاد است، بهترین شیوههای همکاری را الگوبرداری نمیکند یا بهعنوان مثال رهبری نمیکند.
8. سبک مدیریت رویایی
- یکی از انواع مدیریت Laissez-faire ، سبک مدیریت رویایی است که کمتر به عملیات روزمره توجه دارد و بیشتر به آموزش اعضای تیم در مورد چشمانداز بزرگتر سازمان علاقهمند است. مدیران بصیر به جای دادن دستورالعمل در مورد وظایف روزمره، تمایل به ایجاد انگیزه و الهام بخشی دارند.
این مدیران بیشتر برونگرا و کاریزماتیک هستند. این سبک برای تیمهایی که در مدیریت خود خوب هستند و به توجه فردی زیادی نیاز ندارند، بهخوبی کار میکند. برای اعضای تیم با تجربه کمتر، این ممکن است مؤثرترین سبک مدیریت نباشد. - مزایای سبک مدیریت رویایی:
- هنگامی که این سبک بهخوبی انجام شود، میتواند خلاقیت و تفکر خارج از چارچوب را تحریک کند.
- سبک رویایی میتواند تیم شما را تشویق کند تا سختتر کار کنند زیرا آنها واقعاً به کار خود علاقهمند هستند.
معایب سبک رویایی:
- اگر میخواهید از این سبک استفاده کنید، نمیتوانید تظاهر به الهام کنید. مدیریت رویایی تنها زمانی
مؤثر است که مدیر واقعاً مشتاق مأموریت شرکت باشد.
- این روش بیشتر شبیه رهبری است تا مدیریت. اگر از این روش استفاده میکنید، مطمئن باشید که به جای اینکه صرفاً الهامبخش باشید، به حمایت از تیم خود ادامه میدهید.
بهترین سبک برای:
تیمهای نوآوری که به دنبال ایجاد خلاقیت در صنعت هستند. در این مورد، یک رهبر رویایی میتواند دقیقاً همان چیزی باشد که یک تیم برای ادامه تفکر خارج از چارچوب به آن نیاز دارد.
9. سبک مدیریت تفویضی
نوع دیگری از مدیریت Laissez-faire، مدیریت تفویضی است و به سیستمی اطلاق میشود که مدیران و اعضای تیم تنها زمانی با هم تعامل دارند که مدیران به آنها وظایفی را محول میکنند. از آنجا، مدیر در پایان پروژه وارد میشود، کار را بررسی میکند و چرخه دوباره شروع میشود.
در این سبک، اعضای تیم بهطور کلی این آزادی را دارند که وظایف خود را به روش خود انجام دهند. اعضا تمایل به داشتن دانش قوی از کار و نحوه انجام آن دارند.
مزایای سبک تفویضی:
- این به اعضای تیم اجازه میدهد تا خلاقیت را در تکالیف خود به حداکثر برسانند. اعضای تیم بدون نظارت، میتوانند هنگام تکمیل وظایف، خارج از چارچوب فکر کنند.
- هیچ خطری برای مدیریت خرد در این سبک وجود ندارد. در نتیجه، اعضای تیم در کار خود احساس استقلال میکنند.
معایب سبک تفویضی:
- بدون فرآیند بازخورد روشن در طول چرخه عمر پروژه، نتیجه نهایی ممکن است آسیب ببیند.
- از آنجاییکه مدیر فقط برای تفویض اختیار وجود دارد، هیچ فرآیندی برای حل تعارض وجود ندارد.
بهترین سبک برای:
کارمندانی که تخصص بیشتری نسبت به مدیرشان دارند. در مواردی مانند این، مدیر باید به جای حمایت و ارائه بازخورد، تسهیل کند.
همچنین بخوانید: اقتصاد داش بیان
کاربردهای مدیریت
- ایجاد سرزندگی برای سازمان:
همانطورکه ذهن بدن انسان را برای تحقق خواستههایش هدایت میکند، مدیریت نیز عاملی حیاتی است که فعالیتهای سازمانی را برای رسیدن به هدف مورد نظر خود نیرو، هدایت و کنترل میکند.
این یک فعالیت جامع و فراگیر است که بسیاری از واحدها را به یک کل منسجم پیوند میدهد و بسیاری از قوای انسانی را در یک ابزار قدرتمند جوش میدهد.
- کلید بهرهوری:
موفقیت و پیشرفت یک بنگاه تا حد زیادی به بهرهوری آن بستگی دارد که به نوبه خود به کارایی مدیریتی بستگی دارد. یعنی مدیریت ابزاری برای بهرهوری بیشتر است و کلید آن را در دست دارد.دستیابی به اهداف:
مدیریت کارآمد برای تحقق اهداف شرکت ضروری است. مدیریت صحیح با بهرهگیری مؤثر از منابع كشور، تولید كالاها و خدمات مطلوب و اساسی اجتماعی را فراهم میآورد. از طریق تلاش مدیران است که یک سازمان به اهداف خود میرسد و به جامعه خدمت میکند.
- عملکرد بهتر:
مدیریت کارآمد در ذهن همه پرسنل شاغل این تمایل را ایجاد میکند که با هم بهعنوان یک تیم عمل کنند تا کار خود را بدون مشکل انجام دهند. آنها تحت یک اقتدار مدیریتی توانا و کارآمد احساس یگانگی میکنند و سخت تلاش میکنند تا بهترین خدمات خود را برای دستیابی به اهداف شرکت ارائه دهند.
- خلاقیت:
مدیریت خوب خلاقیت را برای یک شرکت فراهم میکند که هر روز تخیل، افکار، ایدهها و دانش تازه را در آن القا میکند تا آن را پویا کند و شرکت را به سمت موفقیت و بقای خود سوق دهد.
- نیروی محرکه انگیزه:
مدیریت بهعنوان نیروی محرک از طریق ایجاد یک محیط کاری مساعد، بخشهای بهم ریخته تولید را هماهنگ میکند و آنها را در جهت دستیابی به اهداف مورد نظر سازمان هدایت میکند. بهعنوان یک نیروی محرکه، مدیریت به افراد الهام میبخشد، آنها را در یک موجودیت میپیوندد و شرایطی را برای استفاده بهینه از منابع ایجاد میکند.
- معرفی نوسازی و نوآوری:
مدیران در مواجهه با رقابت سخت باید آینده را پیشبینی کنند و راهها و ابزارهایی را برای رویارویی با این رقابتها ابداع کنند. آنها با نگاه به آینده، نوسازیهای لازم و نوآوریهای جدید را در حوزههای مختلف کاری معرفی میکنند.
نوآوری در انواع جدید محصولات، استفاده از تکنیک مدیریت جدید، استفاده از ماشین آلات جدید، تکنیک تولید و فناوری به پویایی کسبوکار برای دستیابی به موفقیت در بلندمدت کمک میکند.
- برخورد صحیح با مشکلات کسبوکار:
یک مدیر موفق بهعنوان یک دوست، فیلسوف و راهنما در مقابله با مشکلات تجاری عمل میکند. مدیران خوب در مورد تمام مسائل یک شرکت تصمیمات درستی میگیرند و کسبوکار را در مسیر درست اداره میکنند. آنها قادر به حل مشکلات مختلف پیچیده یک شرکت با چشمانداز عملی و مهارت عملکرد خود هستند.
نویسنده: علیرضا اکبری
تهیه شده در آکادمی تکتا
منابع:
- https://www.coursera.org/articles/management
- https://asana.com/resources/management-styles
- https://www.yourarticlelibrary.com/management/benefits-management/management-benefits-15-key-benefits-of-management-explained/69991
- https://online.hbs.edu/blog/post/management-training-programs#:~:text=Many%20programs%20focus%20on%20teaching,your%20team%20members’%20every%20move
- https://hbr.org/2013/08/tests-of-a-leadership-transiti
- https://www.toppr.com/guides/business-studies/nature-and-significance-of-management/introduction-to-management-and-its-characteristics-objectives/