آکادمی دگرگشت

روانشناسی تکاملی

روانشناسی تکاملی

شما در طول روز رفتارهای متفاوتی را از خود بروز می‌دهید؛ عوامل متعددی در شکل‌گیری این رفتارها نقش دارند. محیطی که کودکی خود را در آن گذراندید، چالش‌هایی که پشت سر گذاشتید و هورمون‌ها از جمله عواملی هستند که عادات و رفتارهایتان را شکل می‌دهند. زیست‌شناسی تکاملی یک گزینه‌ی دیگر به این لیست اضافه می‌کند: رفتارها و صفاتی که از اجدادتان به ارث برده‌اید!

روانشناسی تکاملی

روانشناسی تکاملی چیست؟

روانشناسی تکاملی علمی است که به بررسی رفتارها، عواطف و افکار ما از دید زیست‌شناسی تکاملی نگاه می‌کند. بر اساس این علم رفتار‌ها و اخلاقیات امروز ما نتیجه‌ی سال‌ها دگرگشت است. چه رفتارها و عاداتی به اجداد ما کمک کرد تا زنده بمانند و تولیدمثل کنند؟ روانشناسی تکاملی میگوید این رفتارها و عادات نسل به نسل منتقل شده تا اکنون که به انسان امروزی رسیده است.

تاریخچه‌ی روانشناسی تکاملی

می‌توان از چارلز داروین بعنوان اولین کسی که به روانشناسی تکاملی اشاره کرد یاد کرد. به طور کلی روانشناسی تکاملی بر پایه‌ی نظریه‌ی داروین و انتخاب طبیعی است. داروین در سال 1873 توضیح داد که بیان احساسات در انسان مانند ویژگی‌های جسمانی نتیجه‌ی دگرگشت هستند. داروین نشان داده بود که ویژگی‌های جسمانی جانداران به نحوی شکل می‌گیرند تا جاندار بتواند با شرایط و محیط زندگی‌ خود سازگار شود. علاوه بر ویژگی‌های جسمانی جاندار باید ذهنی داشته باشند که امکان زندگی در بدنش‌ را برایشان فراهم کند. برای مثال رفتارها و تمایلات یک خفاش برای جسم یک زرافه یا دلفین ابداً کاربردی نیست.

ویلیام جیمز در سال 1890 برای اولین بار در مقاله‌ی خود از عبارت روانشناسی تکاملی استفاده کرد. بر اساس گفته‌های ویلیام جیمز، بسیاری از رفتارهای انسان بر پایه‌ی غریزه است. برای مثال عطسه یک غریزه بود؛ یک پاسخ ذاتی به یک محرک آزار دهنده در مجرای تنفسی. در سال 1908 ویلیام مک ‌دوگال از ایده‌ی غریزه در کتاب “مقدمه‌ای بر روانشناسی اجتماعی” استفاده کرد. به نظر مک دوگال بسیاری از رفتارهای اجتماعی ما ناشی از غرایز ما هستند. طبق گفته‌های او یک محرک خاص باعث برانگیخته شدن یک حالت روحی می‌شود. این حالت روحی می‌تواند احتمال بروز یک سری رفتارها را در شخص افزایش دهد. برای مثال یک مشکل در جامعه حس خشم را در فرد برمی‌انگیزد. این خشم احتمال نشان دادن رفتارهای خشونت‌آمیز را توسط فرد افزایش می‌دهد.

در دهه‌ی 1920 نظریه‌ی “لوح سفید” مطرح شد. بر اساس این نظریه، ذهن انسان هنگام تولد همانند یک لوح سفید است و تنها تجربه‌های انسان است که رفتارش را شکل می‌دهد. در این دوران بحث غریزه به چالش کشیده شد و سپس از میان رفت. تفاوت‌های فرهنگی گسترده‌ای که میان مردمان سراسر دنیا وجود داشت نیز به این نظریه دامن میزد. نظریه‌ی لوح سفید در قرن بیستم نیز مطرح و محبوب بود. در نیمه‌ی دوم قرن بیستم اما نگاه دقیق‌تری به این مسئله شد. با وجود این تفاوت‌ها، سوگیری‌ها و تمایلات مشابه زیادی میان انسان‌های سراسر جهان وجود داشت. برای مثال مردان سراسر جهان به زنان که در اوج دوران باروری خود بودند، جذب می‌شدند. در مقابل زنان در سراسر دنیا به مردانی تمایل نشان می‌دادند که می‌توانستند امکانات بیشتری فراهم کنند(عموماً مردان بالغ‌تر). این الگو‌های رفتاری مشابه نشانگر یک اصل مهم میان تمامی موجودات بود.

سرانجام در سال 1980 علم روانشناسی تکاملی شکل گرفت. امروزه روانشناسی تکاملی مدرن ترکیبی از علوم: اخلاق‌شناسی، روانشاسی شناختی، زیست‌شناسی تکاملی، انسان‌شناسی و روانشناسی اجتماعی است.

نکات کلیدی در روانشناسی تکاملی

به کمک روانشناسی تکاملی می‌توانیم منشا رفتارها و نحوه‌ی پردازش اطلاعات توسط مغز را تا حدودی بیابیم. همانطور که پیش‌تر گفته شد، پایه‌ی روانشناسی تکاملی نظریه‌ی دگرگشت داروین است. صفاتی که احتمال بقا را در فرد افزایش میدهند به صورت ژنتیکی به نسل‌های بعد منتقل می‌شوند. به این صورت، با گذر زمان صفات نامطلوب حذف میشوند و صفات مطلوب به قوت خود باقی میمانند. برای درک بهتر به این مثال دقت کنید:

روباه‌هایی که پاهای بلندتر داشتند راحت‌تر از شکارچیان فرار می‌کردند؛ در صورتی که روباه‌های پا کوتاه به راحتی گیر می‌افتادند. این روباه‌ها با پاهای بلند بودند که توانستند زنده بمانند، تولید مثل کنند و صفات خود را از طریق ژنتیک منتقل کنند. پس از مدتی، تمام روباه‌ها پاهای بلند داشتند.

روانشناسی تکاملی این قضیه را به رفتار و نحوه‌ی تفکر انسان تعمیم میدهد.

اصول روانشناسی تکاملی

به طورکلی روانشناسی تکاملی بر پنج چهار اصل بنا شده است که در ادامه به بیان آن‌ها می‌پردازیم.

اصل اول:

مغز ما یک سیستم فیزیکی است و مانند یک رایانه عمل می‌کند. روابط بین نورونی طوری طراحی شده‌اند که مغز بتواند اطلاعات را از محیط دریافت کند و در پاسخ، رفتاری را تولید کند. در واقع کار مغز ما تولید مناسب‌ترین رفتار با توجه به شرایط و محیط است.

اصل دوم:

ارتباط‌های الکتریکی بین نورون‌های مغز توسط انتخاب طبیعی طراحی شده‌اند. در واقع آن‌ها طوری طراحی شده‌اند که مشکلات اجداد ما را در طول دگرگشت گونه‌ی ما حل کنند.

اصل سوم:

اعمال خودآگاه ما تنها بخش کوچکی از کارهای ما را شکل می‌دهد. اغلب اتفاقاتی که در ذهن ما می‌افتد از ما پنهان است؛ از همین رو شاید کار مغز را بسیار ساده‌تر از چیزی که هست تصور کنیم. در واقع برای نشان دادن یک رفتار مناسب، تبادلات نورونی پیچیده‌ای صورت می‌گیرد.

اصل چهارم:

برای هر مسئله یک مسیر نورونی منحصربه‌فرد اختصاص یافته است. مسیرهای نورونی مربوط به شنوایی تنها تغییرات فشار هوا را تشخیص میدهند و تجزیه تحلیل میکنند. این مسیرها عملاً کاری با بینایی یا دیگر حس‌ها و عواطف ندارند.

اصل پنجم:

ذهن امروز ما نتیجه‌ی ده میلیون سال دگرگشت است. اجداد ما بیشتر این سال‌ها را به صورت شکارچی_خوراک‌جو زندگی کرده‌اند؛ در نتیجه ما در بسیاری از کارهایی که یک انسان شکارچی_خوراک‌جو برای بقا انجام میداده است مهارت داریم، حتی بیشتر از کارهایی که خودمان امروه به آنها نیاز داریم.

6 اصل بنیادین روانشناسی تکاملی

در مقاله‌ای که در سال 2005 توسط Cosmides و Tooby به چاپ رسید، شش اصل بنیادین برای روانشناسی تکاملی مطرح شد.

اصل اول:

مغز شما مانند یک رایانه است و اطلاعات را از محیط دریافت، و سپس تجزیه تحلیل میکند. چگونگی تجزیه تحلیل اطلاعات توسط انتخاب طبیعی شکل گرفته است. زمانی که یک کار را برای بار اول انجام می‌دهید، هنوز هیچ مسیری برای آن رفتار در ذهن شما وجود ندارد. با انجام آن کار یا رفتار، نورون‌ها کنار هم قرار میگیرند و پیام را منتقل می‌کنند. هر چه رفتار را بیشتر تکرار کنید، این مسیر قوی‌تر می‌شود. با قوی‌تر شدن مسیر انجام آن رفتار برای شما راحت‌تر می‌شود و ممکن است تبدیل به عادت شود.

اصل دوم:

مغز شما پس از جمع‌آوری اطلاعات و تجزیه تحلیل آنها، رفتار مناسب را تولید میکند. رفتاری که شما از خود نشان می‌دهید، نشان‌دهنده‌ی چگونگی پردازش اطلاعات توسط مغز و الگوهای ذهنی شماست.

اصل سوم:

زیست بوم، محیط و اهداف اصلی اجدادتان(بقا و تولید مثل) بر روی مسیرهای شکل گرفته توسط مغز شما اثر دارند.

اصل چهارم:

ممکن است امروزه رفتارهایی را در خودمان ببینیم برایمان چندان سودمند نیستند. این رفتارها طی دگرگشت در ما ایجاد شده‌اند و احتمالا برای اجدادمان کاربردی بوده‌اند.

اصل پنجم:

مغز ما مسیرهای تکاملی بسیاری دارد. هر کدام از این مسیرها برای مواجهه با یک چالش در زندگی اجدادمان کاربردی بوده‌اند. هر چه مسیرهای بیشتری در مغزمان داشته باشیم توانایی روبرو شدن با چالش‌های بیشتر و متنوع‌تری را هم داریم.

اصل ششم:

شما می‌توانید مفاهیم مختلف را در چارچوب الگوهایی که از اجدادتان به ارث برده‌اید تشخیص بدهید، مقایسه و تجزیه تحلیل کنید.

روانشناسی تکاملی و رفتارهای امروز ما

انسان اولیه در طبیعت

در ادامه چند رفتار و عادت در انسان‌ را بررسی می‌کنیم که به کمک روانشناسی تکاملی می‌توان به منشا آنها پی برد.

ما عاشق فرزندانمان هستیم!

البته که در انواع گونه‌ها حدالاقل یکی از والدین مسئولیت فرزندان را به عهده می‌گیرد؛ اما تا به حال به والدین انسان دقت کرده اید؟ در اغلب موارد اولویت زندگی‌ آنها کودکانشان هستند؛ اما چرا؟ امروزه سطح بهداشت در بسیاری از مناطق جهان ارتقا یافته است؛ اما در گذشته سطح بهداشت به طوری بود که حدود 50 درصد از نوزادان به یک سالگی نمیرسیدند؛ همچنین 80 درصد از انسان‌ها 18 سالگی خود را نمیدیند. در گونه‌ای مثل انسان که تعداد فرزندان نسبتاً کم است، از دست رفتن این تعداد از کودکان بسیار ناخوشایند است. با این وجود عجیب نیست که والدین برای فرزندانشان حاضر به انجام هر کاری باشند. این رفتار نسل به نسل منتقل شده و امروز به ما رسیده است.

همه‌ی ما از خائنین متنفریم!

بدیهی است که مورد سواستفاده و خیانت قرار گرفتن بسیار تلخ است؛ اما چه چیزی خیانت و سواستفاده را نسبت به بسیاری از رفتارهای غلط، قبیح‌تر و دردناک‌تر می‌کند؟ در طول سال‌ها دگرگشت انسان، همواره نوع‌دوستی در این گونه وجود داشته است. انسان‌ها همواره به یکدیگر کمک کرده‌اند و در مقابل انتظار کمک داشته اند. یکی از عواملی که به بقای اجداد ما کمک کرده همین سبک زندگیست. در جامعه‌ای که بر پایه‌ی نوع‌دوستی است، افراد کارهایی که برای دیگران انجام داده‌اند را به خاطر می‌سپارند؛ این گونه مطمئن می‌شوند که کسی از آنها سواستفاده نمی‌کند. افرادی که نظم این سیستم کاربردی را بهم میزنند، مورد خشم دیگر افراد جامعه قرار می‌گیرند.

ما عاشق طبیعت هستیم!

اگر به سیر دگرگشتی انسان نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم که اغلب اجدادمان در فضای آزاد زندگی کرده‌اند. آنها با تکیه بر چیزهایی که در طبیعت بود، توانستند بقا پیدا کنند و تولیدمثل کنند. مغز امروز ما حاصل چنین تجربیاتی است. به همین دلیل انتظار میرود مغز ما در طبیعت بهتر کار کند.

ما باید اشتهای خود را کنترل کنیم!

شواهد نشان می‌دهد که دگرگشت انسان‌ها در حال اتفاق افتاده که اجدادمان اکثر مواقع دچار قحطی بوده‌اند. طبیعی است که اجدادمان ولع فراوانی برای غذا باشند و غذا خوردن بسیار برایشان لذت بخش بوده باشد. امروزه بسیاری از انسان‌ها با کمبود غذا مواجه نیستند ولی همچنان آن ولع شدیدی که از اجدادشان به ارث برده‌اند در آنها دیده میشود. از همین رو انسان امروزی مجبور به رعایت رژیم و برنامه غذایی است.

ما موجودات مضطربی هستیم!

اضطراب از جمله احساسات آزاردهنده‌ی انسانی است. اضطراب مکانیسمی است که به اجداد ما در بقا و زنده ماندن کمک کرده است. اضطراب آنها را در برابر حیوانات وحشی هوشیار می‌ساخت. در زندگی قبیله‌ای نیز هیچ چیز قابل پیشبینی نبود؛ همین اضطراب را در افراد ایجاد میکرد. امروزه نیز اضطراب در مردمی که تاریخی پرتنش و پرخطر داشته‌اند، بیشتر دیده می‌شود.

حرف آخر

با درک روانشناسی تکاملی می‌توانیم بسیاری از پیچیدگی‌های ذهن اسان را باز کنیم. همچنین می‌توانیم به بسیاری از سوالات راجع به ذهن و رفتار انسان پاسخ دهیم. روانشناسی تکاملی مارا در جهت بهبود ساختار جامعه سوق می‌دهد.

نویسنده: مبینا جاویدی

منابع:

https://www.britannica.com/science/evolutionary-psychology#:~:text=evolutionary%20psychology%2C%20the%20study%20of,human%20ancestors%20survive%20and%20reproduce.

https://psychcentral.com/health/evolutionary-psychology

https://www.purposefuluniverse.com/blog/evolutionary-psychology-examples-and-more-with-dr.-dan-kuebler

https://www.psychologytoday.com/us/blog/darwins-subterranean-world/201803/evolutionary-psychology-permeates-everyday-life

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا