فهرست مطالب
احتمالاً اگر شما هم میدانستید که خطاهای شناختی چیست و در طول روز چندبار به انواع خطاهای شناختی دچار میشوید؛ هر کاری را با تأمل و درنگ بیشتری انجام میدادید!
خطاهای شناختی چیست؟
برای پاسخ به این پرسش که خطاهای شناختی چیست؛ میتوان چنین گفت که بهطورکلی خطاهای شناختی به الگوهای فکری اغراقآمیزی گفته میشوند که اگرچه هیچگونه انطباقی با واقعیتهای زندگی ما ندارند؛ اما بااینحال، ما به شکلی عجیب و مبالغهآمیز آنها را باور کرده و در بسیاری از کارها و تصمیمگیریهای روزانه خود، از آنها استفاده میکنیم. به عبارتی دیگر، خطاهای شناختی تفکراتی غیرواقعی، غیرقابل انعطاف و افراطی هستند که بهدلیل تأثیر مهمی که در تصمیمگیریهای ما دارند، نقشی مهم در بروز و ظهور اعمال و رفتار روزانه ما ایفا میکنند.
جالب است بدانید که براساس مطالعات متعددی که اخیراً پیرامون خطاهای شناختی صورت گرفته، تقریباً همه ما انسانها با انواعی از خطاهای شناختی درگیر هستیم و همین مسئله، خود نشاندهنده نقش و تأثیر زیاد آنها در زندگی روزانه ماست. علاوهبر این لازم است تا به این نکته مهم نیز توجه داشته باشیم که اغلب این خطاهای شناختی از تفکرات و تجربیات منفی ما نسبتبه محیط اطرافمان منشأ میگیرند. در نتیجه، وجود این خطاها معمولاً باعث میشوند تا ما مسائل محیطی و اتفاقات روزمره زندگی خود را بهمراتب بدتر از واقعیتهای عینی تصور کنیم.
انواع خطاهای شناختی
حال که به پرسش مهم «خطاهای شناختی چیست» پاسخ دادیم، لازم است تا با انواع خطاهای شناختی آشنایی پیدا کنیم. بررسیهای مختلف نشان میدهند که خطاهای شناختی از تنوع زیاد و گستردهای برخوردارند. تا جایی که برخی تعداد آنها را بیش از 100 عدد تصور میکنند. درواقع همین تنوع بالا هم بوده که باعث شده برای آنها تقسیمبندیهای گوناگون و متنوعی صورت بگیرد.
از نظر برخی مراجع، خطاهای شناختی را باید در دو دسته کلی با نام تحریفهای شناختی و سوگیریهای شناختی تقسیم و طبقهبندی کرد. در ادامه این بخش تلاش میکنیم تا ضمن اشاره به مهمترین انواع خطاهای شناختی، به توضیح دقیقتر و صریحتر این دو گروه بپردازیم.
لازم به ذکر است که در بعضی منابع نامهای دیگری نیز برای این خطاها گفته شدهاست. همچنین باید به این نکته مهم توجه داشته باشید که تقسیمبندیهای متفاوتی پیرامون خطاهای شناختی انجام شده و موارد ذکر شده در اینجا، ممکن است با برخی از آنها اختلافاتی داشته باشد.
تحریفهای شناختی
تحریفهای شناختی رایجترین شکل از خطاهای شناختی هستند. آنها در اصل برداشتهای اشتباهی هستند که ما نسبتبه واقعیتهای موجود داریم. این برداشتها میتوانند باعث ارزیابی و تصمیمگیری غلط ما در مورد خود و دیگران بشوند. در ادامه به ذکر انواعی از تحریفهای شناختی میپردازیم.
تفکر قطبی (Polarization)
تفکر قطبی که به تفکر همه یا هیچ (All or nothing thinking) نیز شهرت دارد، اشاره به الگوی فکری خاصی دارد که در آن فرد همه چیز را بهطور مطلق سیاه یا سفید میبیند. درواقع فرد گرفتار در این خطای شناختی، بر مبنای همان ضربالمثل معروف «یا زنگی زنگ یا رومی روم» فکر میکند! برای فرد گرفتار در این نوع تحریف شناختی هیچ حدواسطی وجود ندارد.
بزرگنمایی و کوچکنمایی (Magnification and Minimization)
این تحریف شناختی زمانی بروز میکند که فرد در اهمیتدادن به یک اشتباه و یا یک موفقیت، دچار افراط و تفریط میشود.
بهعنوان مثال دانشآموزی که بهطور معمول نمره 20 میگیرد، ممکن است بعد از گرفتن یک نمره 18 بهشدت خود را سرزنش کند و آن را اشتباهی بسیار بزرگ تصور کند. در مقابل، ممکن است یک ورزشکار که جایزه نفر اول یک مسابقه را کسب کرده، ارزش آن جایزه را به حدی پایین بیاورد که خودش را در حد یک ورزشکار کاملاً معمولی و حتی ضعیف تصور کند.
وقتی مشکلات را درست ارزیابی نمیکنیم!
تعمیمدادن (Overgeneralization)
تعمیمدادن زمانی رخ میدهد که فرد براساس یک یا چند اتفاق، اقدام به نتیجهگیری کلی در مورد موضوعاتی مشابه میکند. در این نوع خطای شناختی، فرد یک قانون کلی وضع میکند و آن را به بسیاری از رویدادهای مشابه تعمیم میدهد. استفاده از کلماتی مثل همیشه و هرگز، در این الگوی فکری بسیار رایج است.
خطای تعمیمدادن
برای مثال، وقتی یک دانشآموز نمره خوبی در درس ریاضی نمیگیرد، ممکن است تصور کند که در سایر دروس نیز استعداد و توانایی خوبی ندارد و نمیتواند نمره خوبی بگیرد، این تفکر دنبالهدار نشانهای از وجود این خطای شناختی است.
برچسبزدن (Labeling)
در این نوع خطای شناختی فرد یک صفت مشخص را که معمولاً بار معنایی منفی دارد، به خود یا دیگران نسبت میدهد. برچسبزدن میتواند باعث کاهش عزتنفس در خود فرد و یا سایرین بشود.
بهعنوان مثال وقتی یک فرد خودش یا دیگری را «نادان» خطاب میکند، زمینه کاهش عزتنفس در خودش یا دیگری را فراهم میکند.
فیلترکردن (Filtering)
منظور از فیلترکردن، تمرکز کامل روی نکات منفی، بدون درنظرگرفتن نکات مثبت موجود در یک شخص یا موقعیت است.
جالب است بدانید که حتی وقتی ویژگیهای مثبت یک شخص یا موقعیت بیشتر از ویژگیهای منفی آن به نظر میرسد، باز هم ذهن فرد گرفتار در این خطای شناختی، بیشتر روی همان موارد منفی اندک تمرکز میکند و به جنبههای مثبت آن توجهی ندارد.
برای مثال، اگر پس از تعریف و تمجیدهای فراوانی که در یک جلسه کاری از شما میشود، نقد یا پیشنهادی برای بهبود عملکرد به شما ارائه گردد، ممکن است شما بدون توجه به همه آن تعریف و تمجیدها، فقط روی همان نقدی که به شما ارائه شده تمرکز کنید و با ناراحتی جلسه را ترک کنید. شما در این شرایط گرفتار این نوع خطای شناختی شدهاید.
بایدها (Shoulds)
جالب است بدانید که خیلی از بایدهایی که احتمالاً در طول روز به کار میبریم، درواقع یکی از انواع خطاهای شناختی هستند که بهعنوان بایدها شناخته میشوند. در این نوع خطا، فرد انتظار دارد یک اتفاق به شکلی قطعی رخ دهد؛ بهطوری که هیچ انعطاف و استثنایی برای وی قابلپذیرش نباشد.
بهعنوان مثال وقتی یک نفر تصور میکند که همه انسانها باید وقتشناس باشند، بهطوری که هیچ عذر و بهانهای را برای این موضوع نپذیرد، میگوییم فرد دچار خطای بایدها شدهاست.
جالب است که بایدها نقش مهمی در نگارش کتب مثبتاندیشی و انگیزشی دارند. اگر اهل خواندن این سبک از کتابها باشید، احتمالاً بارها جملاتی مثل «تو باید بهترین باشی» یا «تو باید موفق شوی» را در لابهلای این کتابها دیدهاید. اگرچه این جملات ممکن است انگیزه شما را برای انجام یک کار یا فعالیت به.صورت مقطعی افزایش دهند، اما مشکل وقتی بروز میکند که شما از عهده آن کار بر نیایید. در این صورت بایدهایی که پیش از شکست به خودتان میگفتید باعث میشوند که بعد از شکست احساس بدتری نسبتبه خودتان پیدا کنید.
فاجعهسازی (Castastrophizing)
گاهی ممکن است فرد در مورد اتفاقی که هنوز رخ نداده، شروع به پیشداوری منفی نسبتبه تواناییهای خودش برای مقابله با آن اتفاق، کرده باشد، بهگونهای که در مقابل آن رویداد، خود را کاملاً ضعیف و ناتوان در نظر بگیرد. در این شرایط میگوییم فرد دچار خطای فاجعهسازی شدهاست. این خطا معمولاً با لفظ اگر همراه میشود.
بهعنوان مثال فرد با خودش میگوید؛ اگر در آن معامله شکست بخورم چه؟
این خطای شناختی معمولاً موجب افزایش میزان اضطراب و نگرانی فرد نسبتبه اتفاقات آینده میشود.
استدلال عاطفی (Emotional reasoning)
در این خطای شناختی، فرد بهجای منطق، از احساسات شخصی خودش برای قضاوت در مورد مسائل مختلف کمک میگیرد. بهعنوان مثال ممکن است فرد احساس کند که برای انجام یک کار مشخص شایستگی لازم را ندارد؛ بنابراین بهطورکلی قید همه چیز را میزند و از شغلش استعفا میدهد. این در حالی است که احساس فرد در مورد خودش ممکن است اشتباه باشد.
نتیجه استدلال عاطفی
جالب است بدانید که استدلال عاطفی اغلب از سایر خطاهای شناختی نیز استفاده میکند تا بر منطق فرد پیروز گردد و آگاهی وی را دچار تغییر کند.
علاوهبر این، فرد ممکن است به این باور برسد که حوادث و اتفاقات به احساسات او بستگی دارد. این نیز نوعی استدلال عاطفی است.
بهعنوان مثال فرد تصور میکند اگر یک روز باحالت اضطراب از خواب بیدار شود، قطعاً در آن روز اتفاق بدی رخ می.دهد!
نمونههای بیشتری از انواع خطاهای شناختی (تحریفهای شناختی)
همچنین بخوانید:عملکرد هیپوکمپ مغز
سوگیریهای شناختی
سوگیریهای شناختی، برخی تمایلات فکری هستند که از اصول منطقی درستی تبعیت نمیکنند. این تمایلات اغلب به شکل همراهی یا مخالفت با شخص یا گروهی خاص، آن هم به شکلی تعصبی و ناعادلانه، خود را بروز میدهند. براساس برخی آمارها بیش از 180 نوع سوگیری شناختی وجود دارد.
سوگیریهای شناختی همانند سایر خطاهای شناختی، میتوانند ما را از قضاوت و تصمیمگیری درست باز بدارند. همچنین باید به این نکته توجه داشت که این سوگیریها به شکلی ناخودآگاه بروز پیدا میکنند. در ادامه به بررسی چند نمونه از سوگیریهای شناختی میپردازیم.
سوگیری تأیید (Confirmation bias)
در این نوع سوگیری فرد تمایل دارد تا اخبار و اطلاعات گوناگون را طوری تفسیر کند که تأییدی بر نظرات و عقاید قبلی خودش باشد. مشابه این سوگیری را میتوانیم در بسیاری از مباحثات سیاسی مشاهده کنیم.
وقتی ذهن ما هر حقیقتی را قبول نمیکند!
لنگرانداختن (Anchoring)
لنگر نداختن زمانی اتفاق میافتد که اطلاعات اولیه، در تصمیمگیریها و قضاوتهای بعدی شما مؤثر واقع میشود. جالب است بدانید که استفاده از خطای لنگرانداختن بهعنوان یک استراتژی مناسب برای فروش در کسبوکارها محسوب میشود. بهطوری که بسیاری از شرکتهای بزرگ از همین روش برای فروش محصولات مختلف خود استفاده میکنند.
بهعنوان مثال، فرض کنید که قصد خرید یک پیراهن جدید را دارید. پس از پرسیدن قیمت چند پیراهن، ناخودآگاه لنگری در ذهن شما در مورد قیمت پیراهنها ایجاد میشود و ذهن شما قیمت پیراهن را در محدوده همان قیمتهای اولیه در نظر میگیرد. از این پس اگر قیمت پایینتری را برای یک پیراهن ببینید، آن را بهعنوان یک موفقیت بزرگ در نظر خواهید گرفت چرا که ذهن شما قیمت آن را با قیمت پیراهنهای اولیه مقایسه میکند.
از نمونههای رایج لنگرانداختن در کسبوکارها، میتوان به تعیین تخفیفهای کذایی برای فروش بیشتر محصولات اشاره کرد.
اثر خطای لنگر انداختن به روایت تصویر
اثر دانینگ کروگر (Dunning Kruger effect)
یکی از انواع سوگیریهای شناختی است که در آن ارزیابی فرد از خودش، بسیار بهتر از واقعیتهای موجود است.
فرد گرفتار در این خطای شناختی، با داشتن اندکی دانش پیرامون موضوعی خاص، تصور میکند که از مهارت و تخصص بسیار زیادی برخوردار است.
بهعنوان مثال، فردی پس از یادگیری چند جمله ساده به زبان ترکی، تصور میکند که کاملاً به زبان ترکی مسلط است. درحقیقت چنین فردی در دام اثر دانینگ کروگر گرفتار شدهاست.
همچنین این خطا میتواند نوعی خودبرتربینی کاذب در فرد ایجاد کند. احتمالاً این خطای ذهنی در نتیجه تلاش انسانها برای بالاتر بردن سطح اعتماد به نفسشان ایجاد شدهاست.
نمودار اثر دانینگ کروگر
همانطور که گفتیم تعداد سوگیریهای شناختی بسیار زیاد هستند تا جایی که برخی منابع تعداد آنها را بیش از 180 مورد ذکر کردهاند.
در جدول زیر بهطور خلاصه به برخی دیگر از این سوگیریها اشاره شدهاست.
نمونههای دیگری از انواع خطاهای شناختی (سوگیری شناختی)
علت بروز انواع خطاهای شناختی
همانطور که ما در ادبیات رسمی خودمان، برای بیان راحتتر نام برخی اماکن و سازمانها، از کلمات مخففی مثل آجا (ارتش جمهوری اسلامی ایران) استفاده میکنیم؛ مغز ما نیز، همواره به دنبال راهی میانبر میگردد تا بتواند در سریعترین زمان ممکن مطالب را پردازش و تصمیمات لازم را اتخاذ کند. با این حال گاهی این مسیرهای میانبر نهتنها فایدهای برای ما ندارند، بلکه ما را در تلهای به مراتب بدتر گرفتار میکنند.
حال اگر خوب دقت کنید متوجه میشوید که خطاهای شناختی نیز دستهای از همین راههای میانبر ذهنی هستند که درواقع مغز ما برای تصمیمگیری سریعتر از آنها استفاده میکند؛ غافل از اینکه اغلب نتیجهای جز اضطراب، سردرگمی و مشکلات و زیانهای بیشتر برای ما به همراه ندارند.
علاوهبر این، برخی خطاهای شناختی میتوانند ریشه در مشکلات روانپزشکی داشته باشد. عواملی مثل افسردگی، اضطراب و استرس میتوانند عاملی برای بروز برخی از خطاهای شناختی باشند.
نقش خطاهای شناختی در زندگی ما
همانطور که احتمالاً از مثالهای ذکرشده در قسمتهای قبلی متوجه شدهاید؛ خطاهای شناختی نقش بسیار مهمی در زندگی ما ایفا میکنند. آنها میتوانند با دامنزدن به اضطرابها و نگرانیها، زندگی عادی ما را مختل سازند.
علاوهبر این، خطاهای شناختی باعث ایجاد تغییرات منفی در نگرش ما نسبتبه خود و دیگران میشوند. در نتیجه این تغییر نگرشها، انتظارات ما نسبتبه خود و دیگران تغییر میکند که این مسئله میتواند نتایج بسیار نامطلوبی در زندگی ما بهجای بگذارد.
جالب است بدانید که تقریباً همه انسانها، بدون آنکه خودشان مطلع باشند، بهطور دائم در حال بهکاربردن این خطاهای شناختی هستند. باتوجه به شناختی که از خطاهای شناختی و تأثیر بد آنها در زندگی شخصی خود پیدا کردیم، میخواهیم به بررسی راههایی بپردازیم که ما را در کنترل این خطاها یاری میدهند.
مقابله با خطاهای شناختی
اولین گام برای جلوگیری از بهکاربردن این خطاها شناخت آنها است. درواقع وقتی شما به شناخت درست و کاملی از این خطاهای شناختی برسید، بهتر میتوانید آنها را در افکار و نگرشهایی که دارید شناسایی و کنترل کنید تا کمترین تأثیر بر خلقوخوی شما داشته باشند. درواقع شما با شناخت انواع خطاهای شناختی میتوانید از روش قابگیری مجدد برای اصلاح آنها استفاده کنید.
بهعنوان مثال فرض کنید که شما به یکی از انواع خطاهای شناختی گرفتار شدهاید و باتوجه به آشنایی قبلی که از خطاهای شناختی داشتهاید، به تفکر در مورد اندیشهای که در ذهن دارید، پرداختهاید و از این طریق خطای شناختی خود را متوجه شدهاید.
در مرحله بعد برای اصلاح خطای شناختی خود، باید فکر و تصوری بهتر و مناسبتر را جایگزین خطای موجود کنید. مثلاً اگر دچار خطای همه یا هیچ شدهاید سعی کنید این کلمات را با عباراتی مثل بعضی و گاهی جایگزین کنید.
در ادامه سعی کنید تعریف خودتان را نسبتبه نگرشها و رفتارها تغییر دهید و به آنها برچسب دیگری بزنید. دقت کنید که قرار نیستبه خودتان برچسبهای منفی بزنید یا خودتان را سرزنش کنید، فقط باید به رفتار منفی انجام شده برچسب بزنید و آن را به خودتان نسبت ندهید.
در پایان باید تلاش کنید تا بر روی جنبههای مثبت تمرکز کنید و به جنبههای منفی حوادث نگاه نکنید.
با این رویکرد میتوانید ضمن کنترل خطاهای شناختی، زندگی شخصی خودتان را نیز بهبود دهید
چند راهکار دیگر برای مقابله با تحریفهای شناختی
سخن پایانی
اگرچه خطاهای شناختی جزئی جداناپذیر از زندگی ما هستند؛ اما ما میتوانیم با شناخت انواع خطاهای شناختی و تلاش برای کنترل آنها، از تأثیرشان بکاهیم. با این حال ممکن است برخی از انواع خطاهای شناختی با مشکلات جدیتری مثل اختلالات شخصیت همراه شوند. در این شرایط احتمالا شناخت خطاهای شناختی هم کمک زیادی به شما نمیکند و نیاز است که در اولین فرصت با یک فرد متخصص مشورت کنید.
نویسنده: سید عرفان طاهری
ویراستار: آرین یزدانی
منابع:
https://share.upmc.com/2021/05/cognitive-distortions/
https://www.verywellmind.com/ten-cognitive-distortions-identified-in-cbt-22412
https://www.psychologytoday.com/us/blog/in-practice/201301/50-common-cognitive-distortions?amp
https://www.sciencedirect.com/topics/neuroscience/cognitive-bias
https://positivepsychology.com/cognitive-biases/#cognitive-biases
https://mediate.com/top-ten-cognitive-biases-and-distortions-in-mediation/