فهرست مطالب
علوم اعصاب و علوم شناختی دو رشته علمی هستند که به بررسی سیستم عصبی و رفتار انسان میپردازند. علوم اعصاب به مطالعه ساختار و عملکرد سیستم عصبی میپردازد، از جمله رفتارهایی که توسط آن کنترل میشوند، نحوه عملکرد اعصاب و سلولهای عصبی، تأثیر بیماریها و صدمات روی سیستم عصبی و روشهای تشخیص و درمان آنها. از سوی دیگر، علوم شناختی به مطالعه فرایندهای شناختی مغز و رفتار انسان میپردازد. این شاخه از علوم نیز به مطالعه روانشناسی شناختی، زبانشناسی شناختی، علم سازگاری، حافظه، توجه، شناخت فضایی و زمانی و مسائل دیگر مربوط به عملکرد مغز و رفتار پرداخته میشود.
هدف اصلی این دو رشته علمی، درک بهتر سیستم عصبی و رفتار انسان است و این دانش میتواند از طریق پژوهشهای بالینی و علمی، به بهبود سلامتی و کیفیت زندگی افراد کمک کند. علاوه بر این، دانش در این زمینه باعث شده تا این رشتهها برای محققان در زمینه پزشکی، روانشناسی و مهندسی نیز بسیار حائز اهمیت باشند. به طور کلی، علوم اعصاب و علوم شناختی دو رشته علمی پرطرفدار و مهم هستند که برای پژوهشگران، دانشجویان و علاقهمندان به این زمینهها بسیار جذاب و مفید هستند.
دلایل برای مقایسه این دو حوزه علمی
علوم اعصاب یا علوم شناختی؟
علوم اعصاب یا علوم شناختی دو حوزه علمی هستند که در برخی جوامع به طور جداگانه مورد توجه قرار میگیرند، اما در واقع این دو حوزه به شدت به هم وابسته و مرتبط هستند. برای همین، مقایسه و بررسی این دو حوزه علمی، باعث بهبود فهم تفاوتها و تلاقیهای آنها میشود.
یکی از دلایل برای مقایسه این دو حوزه، مشابه بودن منابع و ساختارهای مغزی در این دو زمینه است. علوم شناختی بر روی فرآیندهای شناختی مغز و رفتار انسان تمرکز دارد، در حالی که علوم اعصاب بر روی ساختار و عملکرد سیستم عصبی تمرکز دارد. با این حال، هر دو حوزه به مطالعه سیستم عصبی و عواملی که رفتار انسان را تحتتأثیر قرار میدهند، میپردازند.
یک دلیل دیگر برای مقایسه این دو زمینه، اهمیت بالایی که در جامعه برای آنها وجود دارد، است. در دنیای امروز، علوم اعصاب و علوم شناختی به عنوان دو زمینه علمی بسیار مهم در مبارزه با بیماریهای مغزی و روانی و بهبود کیفیت زندگی افراد، مورد توجه قرار میگیرند.
دلیل دیگر برای مقایسه این دو حوزه، اهمیت بالایی است که در تحقیقات بالینی و پزشکی برای آنها وجود دارد. پژوهشهای انجام شده در این دو زمینه، به بهبود سلامتی و کیفیت زندگی افراد کمک میکند و باعث توسعه روشهای بهتر در تشخیص و درمان بیماریهای مغزی و روانی میشود.
به طور کلی، مقایسه و بررسی این دو حوزه علمی، بسیار مهم است و باعث بهبود فهم تفاوتها و تلاقیهای آنها میشود. این دو حوزه علمی، به طور مشترک، به بهبود سلامتی و کیفیت زندگی افراد کمک میکنند و در تحقیقات بالینی و پزشکی نیز بسیار حائز اهمیت هستند.
تفاوت علوم اعصاب و علوم شناختی در چیست؟
در این بخش میخواهیم به بررسی تفاوت علوم اعصاب و علوم شناختی در چیست، بپردازیم. مقایسه علوم اعصاب و علوم شناختی، در علوم پزشکی و تحقیقات درمانی بسیار حائز اهمیت است. این دو حوزه علمی، به دلیل تأثیر بالایی که بر سلامت و کیفیت زندگی افراد دارند، در تحقیقات بالینی و پزشکی بسیار مورد توجه قرار میگیرند.
مقایسه علوم اعصاب و علوم شناختی، به بهتر فهمیدن رویکردهای مختلف در تشخیص و درمان بیماریهای مغزی و روانی کمک میکند. به طور مثال، درمان بیماریهای مغزی مانند پارکینسون، صرع و افسردگی، نیازمند فهم دقیقی از سیستم عصبی و فرآیندهای شناختی مغزی است. علاوه بر این، مقایسه این دو حوزه علمی، به پژوهشگران و متخصصان در زمینه تحقیقات بالینی و پزشکی، بهبود بخشیده و به آنها کمک میکند تا بهترین روشها و راهکارهای درمانی را برای بیماران پیشنهاد دهند. این مقایسه، همچنین به توسعه روشها و دستگاههای پزشکی کمک میکند. به طور مثال، پژوهشهای انجام شده در زمینه علوم اعصاب و علوم شناختی، به توسعه دستگاههای تصویربرداری مغز و سیستمهای نوروموسکولار کمک میکنند.
به طور کلی، مقایسه علوم اعصاب و علوم شناختی، در علوم پزشکی و تحقیقات درمانی بسیار حائز اهمیت است. این دو حوزه علمی، به بهبود سلامتی و کیفیت زندگی افراد کمک میکنند و در تحقیقات بالینی و پزشکی نیز بسیار مهم هستند. علوم اعصاب و علوم شناختی، دو حوزه علمی هستند که در برخی موارد به نظر میرسد کاملاً مشابه هم هستند. اما در واقع، این دو حوزه دارای تفاوتهای اساسی هستند که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
یکی از تفاوتهای اساسی بین علوم اعصاب و علوم شناختی، در موضوع مطالعه آنها وجود دارد. علوم اعصاب بر روی سیستم عصبی و عملکرد آن تمرکز دارد، در حالی که علوم شناختی بر روی فرآیندهای شناختی مغز و رفتار انسان تمرکز دارد. به عبارت دیگر، علوم اعصاب به بررسی سیستم عصبی و ساختارهای آن میپردازند، در حالی که علوم شناختی به بررسی فرآیندهای شناختی مغز و رفتار انسان میپردازند.
تفاوت دیگری که بین علوم اعصاب و علوم شناختی وجود دارد، در روشهای پژوهشی است. علوم اعصاب بیشتر از روشهای شیمیایی و فیزیکی استفاده میکنند تا به بررسی سیستم عصبی بپردازند، در حالی که علوم شناختی بیشتر از روشهای روانشناختی و رفتاری استفاده میکنند تا به بررسی فرآیندهای شناختی مغز بپردازند.
تفاوت دیگری که میتوان بین علوم اعصاب و علوم شناختی مشاهده کرد، در نوع مطالعه انجام شده برای هر یک از این حوزهها است. در علوم اعصاب، اغلب تحقیقات بر روی حیوانات صورت میگیرد تا به بررسی سیستم عصبی آنها بپردازند. در حالی که در علوم شناختی، اغلب تحقیقات بر روی انسان صورت میگیرد تا به بررسی فرآیندهای شناختی مغز انسان بپردازند.
تفاوت دیگری که بین علوم اعصاب و علوم شناختی مشاهده میشود، در نحوه انجام تحقیقات است. در علوم اعصاب، تحقیقات بیشتر بر روی ساختارهای مغزی و عملکرد آنها تمرکز دارد، در حالی که در علوم شناختی، تحقیقات بیشتر بر روی بررسی رفتار انسانو فرآیندهای شناختی مغز او تمرکز دارد. به طور مثال، در علوم اعصاب، میتوان به بررسی ساختارهای مغزی مانند نورونها و رابطه آنها با عملکرد آنها، پرداخت. در علوم شناختی، بررسی عملکرد شناختی مغزی از طریق مطالعه رفتار افراد و مغزسنجی هایی مانند EEG و fMRI انجام میشود.
به طور کلی، علوم اعصاب و علوم شناختی دو حوزه علمی هستند که در تحقیقات بالینی و پزشکی بسیار مورد توجه قرار میگیرند.
در حالی که علوم اعصاب بر روی سیستم عصبی و عملکرد آن، تمرکز دارد، علوم شناختی بر روی فرآیندهای شناختی مغز و رفتار انسان تمرکز دارد.
با توجه به تفاوتهای اساسی بین این دو حوزه علمی، مقایسه و ترکیب آنها میتواند به بهبود سلامتی و کیفیت زندگی افراد کمک کند و به پژوهشگران و متخصصان در زمینه تحقیقات بالینی و پزشکی، بهبود بخشیده و به آنها کمک کند تا بهترین روشها و راهکارهای درمانی را برای بیماران پیشنهاد دهند.
تمرکز علوم اعصاب بر روی ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی
علوم اعصاب شاخهای از علوم پایه هستند که بر روی ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی تمرکز دارند. سیستم عصبی یکی از پیچیدهترین سیستمهای بیولوژیکی در بدن انسان است و شامل بیش از 100 میلیارد نورون است که با هم ارتباط دارند و تشکیل دهنده ارتباطات نورونی میشوند.
علوم اعصاب بر روی مطالعه سیستم عصبی و عملکرد آن تمرکز دارند. این شامل بررسی ساختارهای مغزی، فعالیتهای عصبی، فرآیندهای شناختی، رفتاری و اعتیاد میشود. تحقیقات اعصابی به دو صورت انجام میشود: تحقیقات انسانی و تحقیقات حیوانی. در تحقیقات انسانی، از تجزیه و تحلیل عملکرد مغز با استفاده از فنون مانند MRI و EEG استفاده میشود. در تحقیقات حیوانی، از حیوانات برای بررسی عملکرد مغز و سیستم عصبی استفاده میشود.
تحقیقات در علوم اعصاب به دلیل اهمیت بالایی که سیستم عصبی برای انسان دارد، بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
به عنوان مثال، تحقیقات اخیر در مورد عملکرد مغز و نحوه تاثیر گذاری عوامل مختلف بر آن، مانند استفاده از داروها و مواد مخدر، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.
در نتیجه، علوم اعصاب بسیار مهم هستند و در بسیاری از حوزههای پزشکی و درمانی، مانند بیماریهای عصبی، اعتیاد، اختلالات شناختی، آسیب مغزی و بیماریهای مرتبط با سن، نقش بسیار مهمی دارند.
به طور کلی، تحقیقات در علوم اعصاب پیشرفت های بسیاری در شناخت ما از سیستم عصبی بدن انسان و تحولات درمانی و درمانی عصبی به دنبال داشته است.
تمرکز علوم شناختی بر روی فرایندهای شناختی، انسانی، زبان، حافظه و تصمیمگیری
علوم شناختی شاخهای از علوم پایه هستند که بر روی فرایندهای شناختی در انسان تمرکز دارند. این شامل مطالعه زبان، حافظه، تصمیم گیری، توجه و دیگر فرایندهای شناختی است. تحقیقات در علوم شناختی به دلیل اهمیت بالایی که فرایندهای شناختی برای انسان دارند، بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
در مورد زبان، تحقیقات علوم شناختی بر روی چگونگی فرآیند یادگیری زبان، تفاوتهای زبانی و نحوه پردازش زبان در مغز تمرکز دارند. علوم شناختی به ما کمک میکنند تا بهتر درک کنیم که چگونه مغز انسان قادر به شناخت و پردازش زبان است.
در حوزه حافظه، تحقیقات علوم شناختی بر روی نحوه ذخیره و بازیابی اطلاعات در حافظه تمرکز دارند. این شامل بررسی حافظه کوتاه مدت و بلند مدت، حافظه دیداری و شنوایی، و حافظه کاری است. تحقیقات در این حوزه میتواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه مغز انسان اطلاعات را در حافظه خود ذخیره و بازیابی میکند.
در مورد تصمیم گیری، تحقیقات علوم شناختی بر روی فرآیند تصمیم گیری و تاثیر عوامل مختلف بر آن، مانند عوامل روانشناختی و اجتماعی، تمرکز دارند. این شامل بررسی تصمیم گیری در شرایط مختلف، تصمیم گیری در مواجهه با ریسک و عوامل دیگر است.
تحقیقات در این حوزه میتواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه تصمیمات را در مواجهه با شرایط مختلف بگیریم.
در نتیجه، علوم شناختی بسیار مهم هستند و در بسیاری از حوزههای پزشکی و درمانی، مانند بیماریهای عصبی و روانی، نقش بسیار مهمی دارند. به طور کلی، تحقیقات در علوم شناختی پیشرفت های بسیاری در شناخت ما از فرآیندهای شناختی انسان و تحولات درمانی و درمانی شناختی به دنبال داشته است.
تداخل و همکاری بین علوم اعصاب و علوم شناختی
علوم اعصاب و شناختی دو شاخه مهم از علوم پایه هستند که در حوزه پژوهش و تحقیقات بسیاری از مسائل مشترکی را در بر میگیرند. این دو شاخه علمی به دلیل تمرکز بر روی فرایندهای شناختی و عملکرد مغز و سیستم عصبی، تاثیرات بسیاری بر یکدیگر دارند.
تداخل میان علوم اعصاب و شناختی به دلیل تمرکز بر روی عملکرد مغز و سیستم عصبی پدیدار میشود. به عنوان مثال، تحقیقات در علوم اعصاب میتواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه مغز انسان قادر به شناخت و پردازش اطلاعات است و تحقیقات در علوم شناختی میتواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه این فرآیندهای شناختی در طول زمان و در شرایط مختلف تغییر میکنند.
همچنین، همکاری بین علوم اعصاب و شناختی میتواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه اختلالات در سیستم عصبی میتواند تاثیراتی بر روی عملکرد شناختی داشته باشد. برای مثال، اختلالات شناختی مانند افسردگی و اختلالات اضطراب ممکن است به دلیل تغییرات در شبکههای عصبی مرتبط با شناخت و احساسات بروز کنند.
در نتیجه، تداخل و همکاری بین علوم اعصاب و شناختی بسیار مهم است و میتواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه مغز و سیستم عصبی ما کار میکنند و چگونه میتوان با استفاده از این دانش برای بهبود عملکرد شناختی ما اقدام کرد. به طور کلی، همکاری میان علوم اعصاب و شناختی نقش بسیار مهمی در پیشرفت تحقیقات مرتبط با سیستم عصبی و شناختی انسانی داشته است.
ارتباط بین ساختار مغز و فرایندهای شناختی
ساختار مغز و فرایندهای شناختی ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند. مغز به عنوان مرکز عملکردی سیستم عصبی، مسئول بسیاری از فرایندهای شناختی انسانی مانند توجه، حافظه، تصمیم گیری و زبان است. از این رو، ساختار مغز و نحوه کار آن میتواند بر فرایندهای شناختی تاثیر بسیاری داشته باشد.
یکی از مهمترین قسمتهای مغز، شبکه نورونی است که مسئول ارتباطات بین سایر بخشهای مغز است. این شبکهها به عنوان راه ارتباطی بین بخشهای مختلف مغز، نقش بسیار مهمی در فرایندهای شناختی دارند. برای مثال، شبکه نورونی مسئول بخشهایی از مغز که در فرایند تصمیم گیری و ارزیابی عملکرد میکنند، میباشند.
همچنین، ساختار مغز در تعیین وظایف مختلف در فرایندهای شناختی نیز نقش بسیار مهمی دارد. به طور مثال، بخشهای مختلف مغز، مسئول انجام وظایف مختلف در فرایند حافظه هستند. بخشهای مغزی مختلفی مانند هیپوکامپ، لوب قشری، و لوب پیشانی در فرایند حافظه دخیل هستند و نقش بسیار مهمی در ذخیره و بازیابی اطلاعات دارند.
در نتیجه، ارتباط بین ساختار مغز و فرایندهای شناختی بسیار مهم است و میتواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه مغز انسان برای انجام فرایندهای شناختی کار میکند. در حقیقت، تحقیقات مختلف در علوم شناختی و علوم اعصاب، به عنوان مثال، تحقیقات در مورد شناخت و حافظه، به ما کمک کردهاند تا بهبود در فرایندهای شناختی انسان دست یابیم. با توجه به ارتباط بین ساختار مغز و فرایندهای شناختی، تحقیقات در این زمینه میتوانند بهبود عملکرد شناختی انسان را تسهیل کنند.
تأثیر بیماریهای مغزی بر فرایندهای شناختی
بیماریهای مغزی میتوانند به شدت بر فرایندهای شناختی انسان تأثیر بگذارند. مغز به عنوان مرکز عملکردی سیستم عصبی، مسئول بسیاری از فرایندهای شناختی انسانی مانند توجه، حافظه، تصمیمگیری و زبان است. در نتیجه، هرگونه تغییر یا آسیب به ساختار مغز میتواند به شدت بر این فرایندهای شناختی تأثیر بگذارد.
یکی از مهمترین بیماریهای مغزی که بر فرایندهای شناختی تأثیر میگذارد، آلزایمر است. در این بیماری، تودههای پروتئینی به نام بتا آمیلوئید در مغز تجمع پیدا میکنند و ساختار مغز را تغییر میدهند. این تغییرات میتوانند به شدت بر حافظه و یادگیری تأثیر بگذارند و با گذر زمان، شدت بیماری افزایش مییابد.
بیماریهای دیگری مانند سکته مغزی، مولتیپل اسکلروز، پارکینسون و اختلالات اضطرابی و افسردگی نیز میتوانند به شدت بر فرایندهای شناختی تأثیر بگذارند. در بسیاری از موارد، این بیماریها میتوانند منجر به ناتوانی در تمرکز، حافظه ضعیف، اختلال در تصمیمگیری و کاهش توانایی ارتباطی شوند.
با این حال، با استفاده از تحقیقات و درمانهای مختلف، میتوان بهبود در فرایندهای شناختی این بیماران را تسهیل کرد.
به عنوان مثال، در بیماری آلزایمر، داروهایی وجود دارند که به کاهش تجمع بتا آمیلوئید در مغز کمک میکنند و میتوانند بهبود در حافظه و یادگیری را تسهیل کنند. در نتیجه، تأثیر بیماریهای مغزی بر فرایندهای شناختی بسیار مهم است و تحقیقات در این زمینه میتواند بهبود در درمان و مدیریت این بیماریها را تسهیل کنند و عملکرد شناختی بیماران را بهبود بخشند.
استفاده از تکنولوژی علوم اعصاب در تحقیقات شناختی و بالعکس
استفاده از تکنولوژی علوم اعصاب در تحقیقات شناختی بسیار مفید است و میتواند به ما کمک کند تا بهترین فهم و درک از فرایندهای شناختی انسان داشته باشیم. این تکنولوژیها شامل تصویربرداری مغناطیسی تفریقی (MRI)، الکتروانسفالوگرافی (EEG)، مغزشناسی تک فوکال fMRI) ) و دیگر روشهای تحقیقاتی هستند.
با استفاده از این تکنولوژیها، میتوان تغییرات فعالیت مغزی در طول زمان را در پاسخ به محرکهای مختلف بررسی کرد و بهترین فهم و درک از فرایندهای شناختی انسان را به دست آورد. برای مثال، با استفاده از MRI، میتوان نحوه تغییر فعالیت مغزی در پاسخ به تمرینات شناختی و رفتارهای مختلف را بررسی کرد و نتایجی که به دست میآیند، میتوانند تحقیقات در زمینه بهبود عملکرد شناختی را تسهیل کنند.
علاوه بر این، تحقیقات شناختی نیز میتواند به بهبود تکنولوژی علوم اعصاب کمک کند. با درک بهتر از فرایندهای شناختی انسان، میتوان تکنولوژیهایی را طراحی و بهبود داد که بتوانند بهترین عملکرد را در برخورد با نیازهای شناختی ارائه دهند. برای مثال، با درک بهتر از نحوه انجام فرایند تصمیمگیری، میتوان تکنولوژیهایی را طراحی کرد که بهترین عملکرد را در این زمینه ارائه دهند.
بنابراین، استفاده از تکنولوژی علوم اعصاب در تحقیقات شناختی و بالعکس، به وضوح نقش بسیار مهمی در بهبود درک و عملکرد شناختی انسان دارد. با تحقیقات بیشتر در این زمینه، میتوان بهبود در روشهای تحقیقاتی و بهبود در تکنولوژی علوم اعصاب را تسهیل کرد و عملکرد شناختی انسان را بهبود بخشید.
برنامههای درسی و مشاغل مرتبط با علوم اعصاب و علوم شناختی
برنامههای درسی دانشگاهی در حوزه علوم اعصاب و علوم شناختی به طور عمده، برای دورههای تحصیلی پیشرفته طراحی شدهاند. این برنامهها شامل دروسی در زمینه نوروساینس، روانشناسی شناختی، روانفیزیولوژی، روانشناسی تجربی و مهندسی عصبی هستند. درسهای نوروساینس به بررسی ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی انسان پرداخته و به دانشجویان کمک میکنند تا با فرایندهای شناختی و رفتاری انسان آشنا شوند.
درسهای روانشناسی شناختی و روانفیزیولوژی به بررسی دقیق ترکیب روانی و فیزیولوژیکی فرایندهای شناختی میپردازند. درسهای روانشناسی تجربی نیز به بررسی رفتار و فرایندهای شناختی انسان در برابر محرکهای مختلف میپردازند.
این دروس به دانشجویان کمک میکنند تا با روشهای تحقیقاتی مختلف در زمینه شناختی آشنا شوند و به طور کلی، به مطالعه و بررسی فرایندهای شناختی توجه کنند.
درسهای مهندسی عصبی نیز به بررسی برنامههای کاربردی در زمینه علوم اعصاب میپردازند. این دروس به دانشجویان کمک میکنند تا با مفاهیم مربوط به طراحی و توسعه دستگاههایی برای بهبود عملکرد مغز و عصبی آشنا شوند. در نتیجه، برنامههای درسی دانشگاهی در حوزه علوم اعصاب و علوم شناختی به دانشجویان کمک میکنند تا با فرایندهای شناختی انسان آشنا شوند و روشهای تحقیقاتی مختلف در زمینه شناختی را فرا بگیرند. این برنامهها به دانشجویان کمک میکنند تا به مشاغل مختلفی در زمینه علوم اعصاب و علوم شناختی پیوسته و کار کنند. این مشاغل شامل مشاوره روانشناختی، تحلیل شناختی، مهندسی عصبی، تحقیقات علوم اعصاب، تحقیقات روانشناختی و مدیریت سلامت روانی میشوند.
شغلهای مرتبط با علوم اعصاب، شناختی و ترکیبی آنها
شغلهای مرتبط با علوم اعصاب، شناختی و ترکیبی آنها در حوزه پزشکی، پژوهش و صنعت میتوانند شامل مشاغل مختلفی باشند. یکی از مشاغل مهم در حوزه علوم اعصاب، شناختی و ترکیبی آنها، مشاوره روانشناختی است. این مشاوران متخصص، به مشاوره با افراد در زمینه مشکلات روانی و شناختی کمک میکنند. آنها میتوانند در مواردی مانند اضطراب، افسردگی، بیماریهای مغزی شامل آلزایمر و پارکینسون به کار گرفته شوند.
تحلیل شناختی یکی دیگر از مشاغل مرتبط با علوم اعصاب، شناختی و ترکیبی آنها است که به بررسی فرایندهای شناختی انسان میپردازد. در این مشاغل، تحلیلگران شناختی به بررسی فرایندهای تصمیمگیری، حافظه و توجه میپردازند و با استفاده از این اطلاعات، میتوانند به بهبودی عملکرد شناختی افراد کمک کنند.
مهندسی عصبی نیز یکی دیگر از مشاغل در حوزه علوم اعصاب است که به طراحی و توسعه دستگاهها و تکنولوژیهایی برای بهبود عملکرد مغز میپردازد. این مهندسان میتوانند به طراحی دستگاههایی که به مغز کمک میکنند تا با استفاده از سیگنالهای الکتریکی بهتر کار کند، بپردازند.
در زمینه پژوهش، تحقیقات علوم اعصاب و شناختی میتوانند شامل موضوعات مختلفی باشند. برخی از زمینههای پژوهشی شامل بررسی رفتار و فعالیت مغزی در بیماران، تاثیر ورزش بر عملکرد مغزی، و بررسی مکانیسمهای شناختی پردازش اطلاعات هستند. به علاوه، مدیریت سلامت روانی یکی دیگر از مشاغل مرتبط با علوم اعصاب، شناختی و ترکیبی آنها است. در این مشاغل، مدیران سلامت روانی به مدیریت بیماریهای روانی و شناختی، ارائه خدمات بهداشت روانی و مشاوره روانشناختی به بیماران کمک میکنند.
به طور کلی، شغلهای مرتبط با علوم اعصاب، شناختی و ترکیبی آنها، برای افرادی که علاقهمند به مطالعه و بررسی فرایندهای شناختی و رفتاری انسان هستند، فرصتهای شغلی زیادی را فراهم میکنند. این شغلها شامل مشاغل پزشکی، مشاوره روانشناختی، تحلیل شناختی، مهندسی عصبی، تحقیقات علوم اعصاب، تحقیقات روانشناختی و مدیریت سلامت روانی هستند.
نتیجهگیری
هر دو حوزه پژوهشی به بررسی عملکرد مغز و سیستم عصبی میپردازند، با این تفاوت که در علوم اعصاب، تمرکز بیشتر بر روی فیزیولوژیکی مغز است، در حالی که در علوم شناختی، تمرکز بیشتر بر روی رفتار و عملکرد شناختی مغز است.
در هر دو حوزه پژوهشی، مشترکات زیادی وجود دارد و هدف نهایی هر دو حوزه پژوهشی، فهم بهتر از عملکرد مغز و سیستم عصبی است.
نویسنده: فاطمه کریمی
منابع:
- https://neurotray.com/
difference-between- neuroscience-cognitive- neuroscience/ - https://challengeme.online/
neuroscience-cognitive- science-learning/ - https://www.degreequery.com/
science-degrees/what-is-the- difference-in-a-bachelors- degree-in-neuroscience-and- cognitive-science/
یک نظر