مقالات پایه آکادمی علوم اعصاب

علوم اعصاب و یادگیری زبان

بررسی ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان

مقدمه

یکی از راه های اصلی برقراری ارتباط با دیگران، صحبت کردن با آنها از طریق یک زبان مشترک است. از طرفی ما می دانیم که به طور ذاتی به زبان خاصی مسلط نیستیم. در این مقاله تلاش می کنیم به عوامل موثر در یادگیری زبان و ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان بپردازیم.

 

علوم اعصاب و یادگیری زبان

ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان

همه ما می دانیم که مسیر یادگیری هر حرفه و مهارتی، به نوعی از درون مغز عبور می کند؛ بنابراین درک چگونگی یادگیری یک مهارت، به درک ما از عملکرد مغز در یادگیری آن مهارت بستگی دارد. از این رو اگر بخواهیم به درک درستی از چگونگی یادگیری یک زبان جدید برسیم، به ناچار باید به بررسی فعالیت مغز در زمان یادگیری یک زبان بپردازیم.

پژوهش های انجام شده نشان می دهند، یادگیری زبان فرایندی بسیار پیچیده است، چرا که تنها به یک بخش از مغز محدود نشده و بخش های مختلف مغز در یادگیری آن مشارکت می کنند. همین موضوع هم باعث شده که آموزش یک زبان جدید همواره مورد تأکید قرار گیرد، چرا که یادگیری زبان باعث افزایش فعالیت نواحی مختلف مغز شده و به بهبود عملکرد آن در حوزه های مختلف کمک می کند.

فعالیت مغز

تفاوت فعالیت مغز در افراد دوزبانه (پایین) و تک‌زبانه (بالا) نشان از ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان دارد

توانایی یادگیری زبان از کجا میآید؟

براساس مطالعات انجام شده، مغز ما بیش از ۱۰۰میلیارد سلول عصبی (نورون) دارد که در حقیقت مسئولیت پردازش اطلاعات مختلف را در مغز ما برعهده دارند. این سلول های عصبی از طریق اتصالاتی به نام سیناپس با یکدیگر مرتبط شده و اطلاعات مختلف را به یکدیگر منتقل می کنند. این امر باعث ایجاد یک شبکه عصبی در مغز ما می شود که می تواند به سرعت اطلاعات مختلف را پردازش و منتقل کند.

نورون ها و سیناپسها

نورون ها و سیناپس ها شبکه عصبی مغز را تشکیل می دهند

بررسی ها نشان می دهند که برخی از فعالیت های نورون ها، تحت کنترل فاکتورهای ژنتیکی هستند که منجربه بروز رفتارهای ذاتی ما، مثل توانایی گریه کردن در کودکی، می شوند. این رفتارها نیازی به آموزش ندارند و ما از بدو تولد توانایی انجام آن‌ها را داریم.

در مقابل، بخش زیادی از فعالیت های مغزی ما به عوامل محیطی مربوط می شوند و براساس اطلاعات ورودی به مغز انجام می شوند.

بااین حال جالب است بدانید که پژوهش های صورت گرفته نشان می دهند آموزش زبان از هر دو فاکتور کمک می گیرد. در حقیقت گرچه ما زبان را در محیط یاد می گیریم و به طور ذاتی زبان فارسی یا انگلیسی را بلد نیستیم، اما با این حال عوامل ژنتیکی متعددی زمینه ساختاری لازم جهت یادگیری زبان را در مغز ما ایجاد کرده که همین مسئله باعث تمایل ما به یادگیری زبان نیز گشته است.

علاوه بر این اگر به زندگی انسان ها در هزاران سال قبل و تلاش آنها برای ایجاد ارتباط کلامی با یکدیگر دقت کنیم، متوجه می شویم که احتمالا هم عامل محیط و هم عامل ژنتیک، هردو در توانایی مغز ما برای یادگیری زبان موثر بوده اند.

تفکیک زبان ها در مغز

زبان و توانایی یادگیری آن به عنوان یک پدیده منحصر به فرد در انسان ها شناخته می شود. این توانایی از سیستم عصبی مغزی پیچیده و منعطف در مغز انسان نشأت گرفته که این خود نشانه ای از وجود ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان است.

مطالعات انجام شده نشان می دهند که در اکثر افراد، نیمکره چپ مغز مسئولیت فرایندها و فعالیت های مرتبط با یادگیری زبان را برعهده دارد؛ با اینحال در صورت آسیب به نیمکره چپ، نیمکره راست مغز می تواند به مرور زمان برخی از این مسئولیت ها را برعهده بگیرد. علاوه بر این، نیم‌کره راست می تواند در یادگیری زبان جدید نیز نقش مهمی ایفا کند.

نیم کره چپ در پردازش زبان

نیم‌کره چپ در پردازش معنا و مفهوم کلمات نقش ایفا میکند؛ بااینحال در زمان آموزش از طریق قرارگیری در محیط‌های اجتماعی، نیم‌کره راست نیز فعال شده و به طور ویژه به امر یادگیری کمک میکند

پژوهش های انجام شده پیرامون چگونگی تأثیر آموزش زبان های غیرمادری بر عملکرد مغز، نشان می دهند که اگرچه در مراحل ابتدایی یادگیری یک زبان جدید، همان ناحیه مربوط به زبان مادری در مغز درگیر می شود، اما در مراحل پیشرفته تر، هر زبان نواحی متمایزی از مغز را درگیر خود می کند که این نواحی غالبا قابل تفکیک هستند. درواقع می توانیم بگوییم، زبان های گوناگون، تاثیرات متفاوتی بر نواحی مختلف مغز می گذارند، به طوری که هر زبان بخش های خاصی از مغز را بیشتر درگیر می کند. این اتفاق حتی با مقایسه شبکه عصبی مغز افرادی با زبانهای مادری گوناگون نیز قابل اثبات است.

اعصاب و یادگیری زبان12

مقایسه فعالیت و شبکه عصبی مغز در هنگام صحبت کردن به زبان آلمانی و عربی

اعصاب و یادگیری زبان۱

مقایسه فعالیت و شبکه عصبی مغز در هنگام صحبت کردن به زبان آلمانی و عربی

ارتباط اختلالات زبانی با علوم اعصاب

 

از جمله مسائلی که در دو قرن اخیر به ما کمک کرده تا بفهمیم ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان چیست، مطالعه پیرامون اختلالات زبانی بوده‌است.

 

بروکا

وقتی به بررسی تاریخ می پردازیم، متوجه می شویم که حتی در مصر باستان (۳۰۰۰سال قبل از میلاد) نیز دانشمندان به دنبال کشف ارتباط بین مغز و زبان بود هاند و به تحقیق پیرامون این موضوع پرداخته اند.

در حقیقت علت کنجکاوی دانشمندان مصر باستان پیرامون این موضوع، ازبین رفتن توانایی استفاده و به کاربردن زبان (در حالت گفتاری)، در یک فرد دچار آسیب مغزی بوده‌است.

همچنین یونانیان باستان نیز موارد مشابهی از ناتوانی در استفاده و به کاربردن زبان را گزارش کرده اند و آن را با مشکلات حرکتی در سمت راست بدن (نیم‌کره چپ مغز) مرتبط دانسته اند.

با وجود نمونه های مشابهی که در طول همه این قرن ها وجود داشته، اولین کسی که به طور ویژه به بررسی این مشکل پرداخت، شخصی به نام «پیر پل بروکا» ( پزشک فرانسوی در قرن 19) بود. بروکا درحالی که به عنوان یک جراح در موسسه ای خارج از شهر پاریس کار می کرد، با بیماری روبرو شد که در زمان صحبت کردن، فقط میتوانست کلمه tan,tan را بیان کند!

در بررسی هایی که بروکا روی مغز این فرد انجام داد، متوجه وجود یک آسیب دیدگی در ناحیه تحتانی شکنج لوب پیشانی شد. چند وقت بعد مجدداً با بیماری با همان اختلال مواجه شد که در بررسی مغز وی نیز، وجود آسیب دیدگی در همان ناحیه مشهود بود.

بروکا با بررسی موارد مشابه بیشتر، متوجه شد که همه این آسیب دیدگی ها در یک ناحیه مشخصی از لوب پیشانی و در نیم‌کره چپ مغز رخ داده‌است. ناحیه ای که مشخصاً با توانایی صحبت کردن در انسان ارتباطی ویژه دارد و بعدها به افتخار این پزشک فرانسوی، این ناحیه از مغز بروکا نامیده شد.

بعدها و با بررسی های بیشتر روی ناحیه بروکا و افراد دارای اختلال در این بخش، مشخص شد که این ناحیه درواقع در کنترل گفتار در انسان نقش دارد و افرادی که در این ناحیه از مغز دچار مشکل می شوند، با وجود درک زبان، از مشکلات گفتاری رنج میبرند.

ورنیکه

 

۱۳سال بعد از انتشار نتایج تحقیقات بروکا، کارل ورنیکه به بیان نوع خاص و ویژهای از نقص زبانی پرداخت که در آن فرد بیمار گرچه از نظر گفتاری مشکلی ندارد، اما قادر به درک و فهم زبان نیست. افراد مبتلا به این اختلال گرچه می توانند کلمات را بیان و جمله سازی کنند؛ اما صحبت های آنها بی معنی خواهد بود.

ورنیکه با بررسی مغز افراد مبتلا به این اختلال متوجه وجود نقص در بخشی از لوب گیجگاهی در نیم‌کره چپ مغز آنها شد. ناحیه ای که به ما کمک می کند تا بتوانیم زبان را درک کنیم و به شکلی درست از آن استفاده کنیم. این ناحیه نیز به افتخار کارل ورنیکه، با عنوان ناحیه ورنیکه شناخته و نامگذاری شده‌است.

بروکا و ورنیکه

نواحی بروکا و ورنیکه در مغز

اعصاب و یادگیری زبان9

نواحی بروکا و ورنیکه در مغز (ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان چیست)

بعدها ورنیکه یافته های خودش را با یافته های بروکا ترکیب کرد و مدل جدیدی از پردازش زبان را پیشنهاد داد که در آن به ارتباط بین ناحیه بروکا و ناحیه ورنیکه اشاره شده، به طوری که گفته شده اختلال در مسیر ارتباطی موجود بین ناحیه ورنیکه و بروکا نیز می تواند مشکلات زبانی مشابهی را ایجاد کند.

بعدها و با پیشرفت علم، موارد متعددی از اختلالات زبانی شناسایی و بررسی شد. گسترش دستگاه های تصویربرداری مغزی این امکان را ایجاد کرد تا دانشمندان بتوانند به شکلی دقیق تر به بررسی این اختلالات بپردازند.

پژوهش هایی که در چند دهه اخیر روی ارتباط اختلالات زبانی و مغز انجام شده نشان میدهد که تنها نواحی بروکا و ورنیکه نیستند که در شکل گیری زبان و اختلالات آن نقش دارند، بلکه بسیاری از ساختارهای مغزی دیگر (به خصوص بخش های نزدیک به این نواحی) نیز در ایجاد اختلالات زبانی مشابه نقش ایفا می کنند و آسیب به هر بخش، مشکلات زبانی متفاوتی را ایجاد می کند.

تأثیر یادگیری زبان بر مهارت های ذهنی

همانطور که اشاره کردیم، یادگیری یک زبان جدید می تواند بر بخش های مختلف مغز ما اثر گذاشته و در تقویت عملکردهای مغزی و مسائل مرتبط با آن نقش داشته باشد.

اعصاب و یادگیری زبان۵

تغییرات ایجاد شده در مغز به دنبال یادگیری یک زبان جدید (ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان چیست)

 

در ادامه به بررسی برخی از این موارد می پردازیم:

حافظه قوی تر با یادگیری زبان

 

برای یادگیری هر زبانی لازم است تا به مواردی مثل لغات و قواعد دستوری آن زبان مسلط شویم. برای این کار باید ضمن استفاده از قدرت حافظه، به تکرار و مرور و عمق بخشیدن به مطالب نیز بپردازیم تا مطالب از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلندمدت (یادگیری عمیق) منتقل شود.

در نتیجه افرادی که به یادگیری زبان دوم می پردازند، به نوعی در حال استفاده از حافظه و تقویت آن نیز هستند.

جالب است بدانید که بررسی های متعدد نشان می دهند که یادگیری زبان دوم (حتی در سن بالا) می تواند در پیشگیری از بیماری آلزایمر نیز نقش مؤثر و مهمی ایفا کند.

افزایش تمرکز با یادگیری زبان

 

مطالعات انجام شده روی دانش آموزان نشان می دهند که تنها یک هفته تلاش برای یادگیری یک زبان جدید، می تواند تأثیر بسیار مثبتی بر افزایش سطح هوشیاری و تمرکز دانش آموزان داشته باشد.

نتایج این پژوهش نشان می دهد که تنها با ۵ساعت مطالعه هفتگی زبان می توانیم شاهد افزایش قابل توجه در سطح تمرکز دانش آموزان باشیم.

علاوه بر این، در مطالعه ای گسترده‌تر که بر روی افراد 18 تا 78سال صورت گرفت، مشخص شد که این موضوع به سن خاصی اختصاص ندارد و یادگیری زبان در هر فردی و با هر سنی، می تواند به بهبود تمرکز آنها کمک کند.

از خلاقیت تا دید چندبعدی

 

پژوهش های مختلف نشان می دهند، کودکانی که به دو زبان همزمان مسلط هستند، نسبت‌به همسالان خود که تنها به یک زبان صحبت می کنند، خلاقیت بیشتری در حل مسئله از خود نشان می دهند و نگرش منعطف تری نسبت به مسائل مختلف دارند.

علاوه بر این، بررسی های انجام شده روی دانش آموزان نشان می دهند که صحبت کردن به یک زبان دوم می تواند به آنها کمک کند تا بتوانند مسائل مختلف را از منظر دیگری نگاه کنند که این خود باعث تقویت مهارت آنها در برقراری ارتباط با دیگران می شود. همچنین تمرین های مرتبط با تقویت زبان، مثل گوش دادن فعال، نیز می تواند در تقویت مهارت های اجتماعی فرد یادگیرنده بسیار موثر باشد.

افزون بر این ها، بررسی های متعدد نشان می دهند که دانش آموزانی که به زبانی غیر زبان مادری مسلط هستند، عملکرد تحصیلی بهتری نیز دارند. در حقیقت اکثر مطالعات صورت گرفته پیرامون این موضوع، نشان می دهند که دانش آموزانی که به یادگیری زبان دوم می پردازند، در طیف وسیعی از موضوعات درسی عملکرد بهتری از سایرین دارند.

عوامل مؤثر در یادگیری زبان

 

عوامل زیادی وجود دارد که بر سرعت و موفقیت شما در یادگیری یک زبان جدید تأثیر می گذارد. در ادامه به معرفی و بررسی برخی از عوامل مؤثر در یادگیری زبان می پردازیم:

چند سال سن دارید؟

درست است که یادگیری زبان در هر سنی امکان پذیر است؛ اما به‌طورکلی با افزایش سن، یادگیری زبان سخت تر می شود؛ به طوری که بررسی ها نشان می دهند تلفظ کلمات یک زبان جدید به شکل بومی آن، از سن نوجوانی به بعد دشوارتر می شود.

بااینحال جالب است بدانید که اکثر پژوهش ها نشان می دهند که بزرگسالان به دلیل آگاهی های بیشتری که دارند، در ابتدای آموزش یک زبان خارجی، عملکرد بهتری نسبت به کودکان نشان میدهند.

نقش سن در یادگیری

نقش سن در یادگیری بخش های مختلف یک زبان جدید

شخصیت فرد یادگیرنده

 

یکی از عوامل مؤثر در یادگیری زبان جدید، شخصیت فرد یادگیرنده است که می تواند بر سرعت و عمق یادگیری وی اثر گذارد و روش یادگیری مناسب را برای وی تعیین کند.

به عنوان مثال افرادی که برونگرا هستند، می توانند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند که این موضوع باعث می شود آن ها بتوانند زبان را به خوبی از طریق مکالمه با افرادی که به یک زبان دیگر مسلط هستند، یاد بگیرند.

از طرف دیگر افراد درونگرا گرچه علاقه چندانی به معاشرت با دیگران از خود نشان نمی‌دهند؛ اما معمولاً در کلاس های درس شنوندگان خوبی هستند که این موضوع باعث می شود تا آنها بتوانند زبان را از طریق شنیداری به خوبی یاد بگیرند.

علاوه بر این میزان اضطراب شما در زمان یادگیری یک زبان جدید نیز می تواند نقش قابل توجهی در یادگیری زبان داشته باشد، به طوری که هرچه میزان اضطراب شما در طول مدت یادگیری بیشتر باشد، احتمالاً ترس و نگرانی بیشتر نسبت به استفاده از زبان جدید در مواجهه با دیگران خواهید داشت که این خود تأثیر منفی بر روند یادگیری شما میگذارد.

حافظه و اجتماع

 

یکی از اشتباهات رایج در بحث یادگیری زبان (خصوصاً در سنین بالاتر) این نگرش است که ما برای یادگیری یک زبان جدید، تنها نیاز داریم که حافظه خیلی خوبی داشته باشیم، دلیل این امر این است که اکثر ما تصور می کنیم که زبان را تنها با قدرت حافظه یاد می گیریم.

این در حالی است که بررسی های صورت گرفته نشان می دهند که گرچه یادگیری یک زبان جدید باعث درگیری بخش های مربوط به حافظه در مغز ما می شود و قدرت حافظه را نیز تا حدودی افزایش می دهد، اما با این حال ما هیچ زبانی را حفظ نمی کنیم، بلکه آنها را یاد می گیریم (یادگیری فرایندی بسیار عمیقتر از حفظ کردن مطالب است)

آنچه می تواند گواه بر این مدعا باشد، شیوه یادگیری زبان توسط کودکان است. درواقع کودکان زبان را حفظ نمی کنند، بلکه به دلیل تعامل بالایی که از طریق محیط های اجتماعی با زبان دارند، آن را یاد می گیرند.

اعصاب و یادگیری زبان۳

نقش محیط های اجتماعی در یادگیری زبان

در حقیقت آنچه به ما کمک می کند تا بتوانیم از زبان در شرایط و محیط های مختلف استفاده کنیم، صرفاً حفظ تعدادی لغات و دستور زبان نبوده و یادگیری و درک عمیق نسبت به آن زبان، باعث شکل گیری این مهارت در ما می شود.

با این حال همانطور که در بخش های قبل هم گفتیم، در مسیر و فرایند یادگیری زبان، ما خواه ناخواه از قدرت حافظه خود استفاده می کنیم. بنابراین هر دو عامل حافظه و محیط اجتماعی از عوامل موثر در یادگیری زبان بوده و نقش کلیدی و مهمی در یادگیری زبان ایفا کنند.

 

سخن پایانی

وجود شبکه عصبی ویژه در مغز ما، زمینه لازم جهت درک و فهم زبان و یادگیری آن را فراهم کرده است. علاوه بر این، محیط اجتماعی نیز میتواند با فعال کردن بخش های وسیعتری از قشر مغز، یادگیری زبان را به طور شگفت آوری تسهیل کند. از طرف دیگر، یادگیری زبان خود به بهبود عملکرد و فعالیت مغز ما کمک میکند که این خود می تواند یادگیری را در همه زمینه ها برای ما آسان تر گرداند و به ما در ایجاد ارتباطات اجتماعی بهتر و مؤثرتر کمک کند؛ بنابراین می توان گفت که ارتباط بین علوم اعصاب و یادگیری زبان یک ارتباط دوطرفه است که هر یک می تواند بر دیگری نقشی مهم و مؤثر داشته باشد.

 

نویسنده: سید عرفان طاهری

 

منابع:

https://www.ucsf.edu/news/2021/08/421316/struggling-learn-new-language-blame-it-your-stable-brain

https://www.nature.com/articles/s41539-020-0068-7#Fig2

https://neurosciencenews.com/language-learning-hemisphere-17288/amp/

 https://resources.unbabel.com/blog/brain-language-learning

https://www.cambridge.org/elt/blog/2022/04/29/learning-language-changes-your-brain/

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC6606454/#R39

https://www.whitbyschool.org/passionforlearning/9-factors-that-influence-language-learning

https://mangolanguages.com/resources-articles/what-factors-influence-language-learning/

https://www.researchgate.net/publication/348663479_Neuroscience_role_in_the_foreign_language_teaching_and_learning

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا