فرهنگی هنری

انگشت های کمر باریک

آاااخ! وای وای وای! بس کن دیگه حاج بابا.???? به جون خودم تمیز شدم.
عه شماها اومدید؟ آخ همه ی دل و روده ام پیچید به هم. اینجا بهش میگیم حاج بابا. اسمش جعفر آقاست. بعضیا عمو جعفرم صداش میزنن. حاج بابا قدش متوسطه و هیکل ریزی داره. تمام سال‌هایی که اینجا بودم، حاج بابا هم بود. اون موقع ها جوون و قبراق بود. ولی الان کمرش یکم خم شده و ریش هاش عین برف سفید شده. به چشماش هم عینک میزنه. می‌گفت: دخترش براش گرفته. از این عینک کائوچویی هاس با یه بند مشکی که نیفته یا گمش نکنه. دخترش محبوبه الان دیگه ایران نیست. رفته فرانسه. متخصص مغز و اعصابه. یادمه اون موقع ها یه بار هم اومد اینجا. خیلی شبیه حاج بابا بود. حاج بابا همیشه این عینکشو که در میاره تمیز کنه، یه جور خاصی نگاهش می‌کنه. شاید خیلیا متوجهش نشن، حتی آقای رضایی. ولی من میفهممش. نمی‌دونم چرا؟! ولی میفهممش. درسته من آدم نیستم و هیچ وقت هم تو زندگیم کسی نه جایی منتظرم بوده نه خودم منتظر کسی بودم، ولی…
خب…چیه؟ چرا عین خرشرک چشاتون زده بیرون؟ تاحالا اتوکلاو فهیم ندیدید؟ خب ببینین تا چشمتون درآد ایشالا.????
امروز حاج بابا و آقای رضایی مشغول حرف زدن بودن. آقای رضایی از بچه ها خواسته بود تا یه آزمایش خون ازش بگیرن.
هییییسسس. وای خدا چقدر حرف میزنید. بذارید ببینم چخبره اینجا.????

***انگار دارن راجع به یه چیزی بحث میکنن. مینا اینترن جدید بیمارستان بود. داشت با فائزه حرف میزد. یاد بگیرید. ببینید چقدر آروم و بی حاشیه است. این بچه فائزه رو میگم. لاغره و هیکل کوچیکی داره. پوستش سفیده و موهاش بلونده، چشماش هم عسلیه. در کل قیافه ی نازی داره. با مینا قبلا هم دانشگاهی بودن. مینا داشت راجع به روماتیسم صحبت می‌کرد. غلط نکنم یه ربطی به این آزمایش خون و حاج بابا داره. مینا می‌گفت: ببین فائزه خودت قطعا راجع بهش اطلاعات مختصری داری. میدونی روماتیسم بیماری هستش که استخوونا و مفصل ها وبافت های هم بندش رو درگیر میکنه. آرتریت روماتوئید، همون روماتیسم مفصلی هستش و روماتیسم قلبی همون تب روماتیسمیه.
خب مینا علائم این روماتیسم مفصلی چی هست؟
مهم ترین ویژگی آرتریت روماتوئید این که آدم صبح که بیدار میشه تو مفصلاش مخصوصا مفصلای دستش حس خشکی و درد می‌کنه. این علائم همراه ضعف و خستگیه، که در عرض چند هفته تا چند ماه پیداشون میشه و روز به روز شدت پیدا می‌کنه. به طور کلی علائم این روماتیسم مفصلی سه تاهستن؛ که یکیش علائم عمومی‌ هست. مثلا ضعف و کم شدن اشتهای طرف، خستگی و درد عضله. دومیش علائم مفصلی هستش که شامل: درد مفصل میشه. مثلاً اگه فشار به اون مفصل وارد بشه، دردش هم بیشتر میشه. یا ورم کردن مفصلشون. اگه مفصلای پایینی باشه، طرف لنگ میزنه. اینجا ممکنه قرینه ی اون مفصلی که درد می‌کنه هم درد بگیره. وسومی هم علائم غیر مفصلی هست. این مورد در افرادی دیده میشه، که تو نمونه ی خون شون Rheumatoid factor بالا باشه.
ممکنه برجستگی هایی زیر پوستشون دیده بشه، که دردناک نیستن. حالا تو نمونه‌ی آزمایشت مثبت بود؟ فائزه هم گفت: نه.
(آخی بازم که بدبختین، چیه؟ اونجوری نگام نکنید. چشماتونم برام شهلایی نکنید. اعصاب ندارما. خب شماهم عین ما کلی سیم کشی و پیچ و مهره دارید. همین مفصل جوناتون که پیچ و مهره هاتونن، سیم کشیتون هم اعصابتونه با مختون. که البته فکر نکنم این یه مورد رو داشته باشید. والا به خدا نکنه فکر کردید عقل هم دارید؟! نخود مغزهای جلبک)
مینا ادامه داد: خب خدارو شکر. راستی تو این افراد بافت ریه و پرده های اطرافش درگیر میشه، تنگی نفس میگیرن. بذار چند تا از علائم دیگه اش هم بهت بگم. برجستگی های نرمی پشت دستشون پیدا میشه، که با حرکت انگشتاشون اونا هم حرکت میکنن. یا اینکه بند آخر انگشتاشون خم میشه یا مثلا نمیتونن وسایل رو نگه دارن.
فائزه پرسید: علت چیه؟
مینا جواب داد: چون تاندون های مفصلاشون پاره میشه. حتی ممکنه وقتی حرکت میکنن، چون تاندون هاشون ورم می‌کنه، صدای جیر جیر هم بده.
(وای خدا! فکر می‌کردم فقط خودم خراب میشم جیر جیر می‌کنم. نگو شماها هم جیر جیر میکنید. عجب تفاهمی داریماااا، خدانکشتتون)
فائزه پرسید: درمانش چیه؟
مینا جواب داد: اول متخصص روماتولوژیست بهشون داروهایی میده که درد و سرعت بیماری رو کند کنه. بعد متخصص فیزیوتراپی با نرمش های مخصوص، حرکت مفصل ها روی حد قابل قبولی نگه می‌داره. اگه بهبود پیدا نکنن، جراحی میشن. پزشک توی جراحی برجستگی های زیر پوستشون رو خارج میکنه. تاندون هاشون رو درمان، یا جا به جا میکنه. یا اینکه رباط عرضیشون رو آزاد میکنه تا آزادی مفصل بیشتر بشه. حالا اگه باز هم بهبودی حاصل نشد، مفصل مصنوعی جایگزین می‌کنه.
ولی در مورد حاج بابا جای نگرانی نیست. نمونه ی خونش مثبت نبوده. هیچ کدوم از این علائم رو هم نداره. فقط بخاطر سن و رعایت نکردن طبع غذاهاش به مشکل خورده. خودت که بهتر میدونی، افراد مسن طبعشون سرده، و اگه رعایت نکنن این سردی به عمق استخووناشون نفوذ میکنه. مدام از پادرد شکایت میکن. به هر حال بهتره یه سر رادیولوژی بره.
قوربونت بشم مینا خیالمو راحت کردی. الان به عمق فاجعه پی بردم. من هیچم با شما نخود مغز ها تفاهم ندارم. والا! کارم با یه روغن کاری حل میشه اما شماهاااا جونتون درمیاد. وا‌ی‌ی‌ی زود باشید برید نبینمتون. چشمم بزنید دیگه اینجا راهتون نمیدم. یالا منتظر چی هستید؟! برید ببینم.

نویسنده: فروزان امیری
طراح عکس: محمد ناصری
ویرایش: آناهیتا حسینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا