امتحانات خستهکننده، تکالیف تمام نشدنی، و حج انبوه اطلاعات بیهودهای که هرسال باید از کتابهای درسی یاد بگیریم.
به سختی کتابها را حفظ میکنیم، و به راحتی اکثرشان از یادمان میرود.
این اتفاقات سوهان روح ما دانشجوهاست و بدون آنها قطعا زندگی بهتری را تجربه خواهیم کرد.
گری گاتینگ، استاد فلسفه دانشگاه نوتردام، پس از سالها تدریس در دانشگاه محک بهتری برای موفقیت استادها پیدا کرد. گاتینگ، در سن ۷۶ سالگی از دنیا رفت.
گری گاتینگ، نیویورک تایمز _ وقتی، برای یک نیم سال دیگر، تدریسم را در دانشگاه نوتردام به پایان رساندم، داشتم فکر میکردم که واقعاً چه چیزی سر کلاس به دست آوردهام.
طبق دیدگاه متعارف، تدریس انتقال دانش است. حال چه این دانش، دانستن چگونگی ها(مهارتها) باشد و چه دانستن چیستیها(اطلاعات).
آزمونها مهم به حساب میآیند، چون میزان دانشی که دانشجویان از کلاس درس شان یادگرفتهاند را اندازه می گیرد. اما واقعا در همین امتحاناتی که طی ۱ سال پیش قبول شدهایم، چقدر موفق بودهایم؟
در مجموع، تحصیلات کالج اینطور به نظر میرسد؛ تسلط بر بخش اصلی و پیچیده دانش در مدت زمانی بسیار کوتاه، تنها به این خاطر که همه چیزش_ البته جز یکسری امور پراکنده اش_ را حدوداً بی درنگ از خاطرمان پاک کنیم.
این حقیقت درباره کلی از دانشهای به مراتب پیچیده ترمان در بزرگسالی هم صادق است. من چیزهای خیلی زیادی درباره فیلسوفهای مشخص میدانم که در کالج یا طی تحصیلات تکمیلی خوانده ام، اما اینها جزوه آن دسته هستند که دائماً در طول تدریس یا تحقیقاتم بهشان رجوع کردهام. در کل، دانسته هایی به یاد آدم می مانند که آنها را در حرفهشان مکررا به کار گرفته اند.
اما چیزهایی که یک بار میخوانیم، و بارها و بارها از آنها ها کار نمیکشیم، غالباً از بین می روند. در بهترین حالت، این یک بار یاد گرفتن ها میتوانند شهرت (( فرد تحصیل کرده )) را نصیبمان کنند. نتیجه اینکه هدف بسیاری از واحدهای درسی کالج نباید یادگیری دانش باشد، بلکه باید درگیر شدن با تمرینهای فکری مشخص باشد.
ما باید تدریس را نه با حجم دانش منتقل شده بسنجیم، بلکه بایست به نسبت هیجان مداومی که خلق میکند دربارهاش قضاوت کنیم. دانش، گرچه میآید، اما دیر میرسد. و وقتی سر وقت بیاید، از جرقه معلم های خوبی که جان دانشجویان را پربار کرده اند، آتش عظیمی شعلهور می سازد. نتایج تدریس در کالج را نباید با امتحان ها سنجید، بلکه باید با محبوبیت موزه ها سنجیدش، با کنسرت های کلاسیک، خانه فیلم های هنری، حلقه های کتابخوانی، و نشریاتی همچون ساینتیفیک امریکن، نیویورک ریویو آو بوکس، اکنومیسیت، اتلانتیک.
خیلی ها این حرف ها را می زنند به حساب نوعی آرمان گرایی گنگ و مبهم، و من را به ندانستن نیاز های ذاتا حرفهای و شغلی متهم میکنند و حتی میگویند این نیازها باید سرلوحهی تدریس های کالج شود. چون دانشجویان به شغل نیاز دارند و صاحب کار ها هم به کارمندانی آزموده محتاجند حالا لذت های فکری که میگویی به درد کدام یکی از این امور واقعیمان می خورد؟ همین که بع آدمها مهارتهای مورد نیازشان در کار را یاد بدهی، هنر کردهای. اما آدم ها به چه چیزی نیاز دارند تا کارشان را انجام دهند؟در حرفه هایی مثل پزشکی و مهندسی، یک بخش اصلی از دانش تکنیکی در مدرسه آموزش داده میشود و طی استفاده های مداوم باقی میمانند. گذشته از این، معمولا گفته میشود که به خلاقیت و تفکر انتقادی محتاجیم: به توانایی تشخیص مفروضات مناقشه پذیر اما ناپیدا، به قابلیت گسترش راه های جدید فهم مسئله، و خلاصه به اندیشیدن ورای آنچه ((همه میدانند)).
اما، گذشته از این ها، این میراث فکری ماست که انتقادگری و خلاقیت خلق میکند، میراث فکری فیزیکدانان و شاعران، روانشناسان و موسیقیدانان، فیلسوفان و هنرمندان تجسمی. آنها که خود را در معرض طنین این میراث قرار نداده اند منابع بسیار مهمی را دریافتن شیوههای تازه تفکر و تماشای جهان از دست داده اند. آزرا پاوند میگفت (( ادبیات اخباری اند که خبر میمانند))، و همین امر دربارهی همه دستاوردهای علمی و انسانی عظیم ما صادق است. البته ممکن است بسیاری از صاحب کارها واقعا هیچ نیازی به کارمندان خلاق و منتقد نداشته باشند. باز در این صورت، تعهد به میراث فکری، برای بسیاری از افراد در طول زندگی شخصیشان، همچنان منبعی خواهد بود برای رضایتی عمیق. تنفر مردم از نخبه گرایی بسیاری از انسان ها را به این سمت میبرد که چنین تعهداتی را صرفاً بگذارند به پای انتخاب های عجیب و غریب معدودی از افراد. اما هر کسی که بتواند از این میراث فکری لذت ببرند عقلا باید فرصت چنین لذتی را داشته باشد. دارم به یقین میرسم که تدریس در کالج باید فراهم کردن فرصت برای فعالیت هایی باشد که پنجره هارا به سمت آن لذات باز کند، نه اینکه صرفاً وسیله ای باشد برای انتقال دانسته ها.
این مطلب را گری کاتینگ نوشته است
و در تاریخ ۲۲ مهر ۲۰۱۳ وب سایت نیویورک تایمز منتشر شده است.
وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۳ بهمن ۱۳۹۷ منتشر کرده است.