به نام زیست آفرین یکتا
با چند نفر از بچهها رفته بودیم بیرون. سوار تاکسی شدیم و چون راه طولانی بود راننده شروع به صحبت کرد. ازمون رشته مون رو پرسید.رفیقمون که جلو نشسته بود،با یه غرورخاصی گفت:«من پزشکی میخونم».راننده تاکسی زد زیر خنده و گفت :«پس مریض شدیم بیایم آمپول بزن برامون????»
علی که بغل دستم بود گفت:«منم دامپزشکی میخونم ».راننده از آینه نگاهش کرد و گفت:« یعنی دکتر سگ و گربههایی دیگه????» بنده خدا خیلی احساس میکرد با نمکه… گفتم:«من زیست فناوری میخونم و این یکی رفیقمونم زیست سلولی و مولکولی میخونه.»چند دقیقه سکوت کرد.دیدم یهو گفت :« خداییش اصن نمیدونم چی هست اینی که گفتی که بخوام مسخرت کنم????».
همه خندیدیم.شب که رفتم خونه با خودم فکر میکردم …یه لحظه تو ذهنم به اون عزیزی که تصمیم گرفته بود به ماها مهر نظام پزشکی نده حق دادم.گفتم شاید اون بنده خدا هم سطح اطلاعاتش در حد همون راننده تاکسیه????.شاید اصلا نمیدونه رشتمون چی هست!که حالا بخواد مهر نظام پزشکی هم بده بهمون…
یادم اومد؛ بابا بزرگم که ۹۲ سالشه هم وقتی پرسید:رشتم چیه و گفتم زیست فناوری،دندون مصنوعیاشو گذاشت تو دهنش،با عصا زد رو دستم و گفت:« خاک تو سرت … اگر مثل پسر مش ممد میرفتی سراغ سیاست الان یه ماشین و خونه هم گرفته بودی برا خودت…. نه اینکه بخوای چی چی بنّا بری بخونی…حالا آخرش چیکاره میشی؟»
منم که بهم برخورده بود گفته بودم:« رشتم زیست فناوریه،درسم که تموم بشه آقای دکتری میشم برا خودم،هم کار خوب گیرم میاد هم مهر نظام پزشکی بهم تعلق میگیره.»
آخرشم بابابزرگ،مامان بزرگ رو صدا کرده بود که سمعکشو بیاره که بشنوه من اصن دارم چی میگم????
به خدا اگر نمیترسیدم پشت سرم بگن فرار مغزها،همین فردا بلند میشدم میرفتم واشنگتون که حداقل چهار نفر رشتمو بشناسن و بدونن رشته من در حال حاضر یکی از مهم ترین و پردرآمدترین رشتههای دانشگاهی در جهانه…
شاید اون موقع پدربزرگ متوجه میشد رشته من مربوط به بردن بنّاها نیست،شاید راننده تاکسی یه چیزی برای مسخره کردن رشتم پیدا میکرد…شاید بعضی مسئولین هم میفهمیدن ندادن مهر نظام پزشکی به من مثل ندادن تفنگ به یه سرباز وسط میدون جنگه«!»
#طنز
نویسنده: #حامدمحسنی